فریدون مشیری

فریدون مشیری؛

دلم غمگین تر از هر شب، دو چشمم باز بی خواب است..

ببار ای آسمان امشب، که قلبم باز بی تاب است..
نه روز آرامشی در دل، نه شب در چشم من خواب است..

برایت شعر می گویم، که امشب شام مهتاب است..

من امشب با تو می گویم، همه ناگفته هایم را..
دمی با تو به سر بردن، خودش آرامشی ناب است...
دیدگاه ها (۲)

کمتر زنی می توان سراغ کردکه در ذهنش نسبت به بستگان مردی که د...

می خواهم نباشمکاش سرم را بردارم وبرای یک هفتهدر گنجه ای بگذا...

گاهی وقت‌ها به ماهی‌های قرمز غبطه می‌خورم. ظاهرا دامنه‌ی حاف...

اخییییییییچقد دلم براش تنگ شده

امشباز دنیا یک پنجره ی نیمه بازرو به مهتاب میخواهم!که دست عط...

عاشقانه های شبنم

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط