تا همسفرم عشق است در جادهی تنهایی

تا همسفرم عشق است در جاده‌ی تنهایی
از دست نخواهم داد دامان شکیبایی

تا من به تو دل دادم افسانه شده یادم
چون حافظ و مولانا در رندی و شیدایی

از عشق‌ِتو سهم من،همواره همین بوده‌ست
رسوایی و حیرانی، حیرانی و رسوایی

تو آتش و من دودم، دریا تو و من رودم
هرچند محال امّا، چیزی‌ست تماشایی...
#سهیل_محمودی
دیدگاه ها (۱)

قدم بر چشم من بگذار عمری میهمانم باشغریبی را تمامش کن از این...

خاطراتت در دل و جان عشوه رانی می کندتاج لیلی می گذارد حکمران...

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بسزین چمن سایه آن سرو روان ما را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط