خاطراتت در دل و جان عشوه رانی می کند

خاطراتت در دل و جان عشوه رانی می کند
تاج لیلی می گذارد حکمرانی می کند

بلبلم از بوی آن گل در میان خاطرات
مست و سرخوش روز و شب را نغمه خوانی می کند

نرگست با غمزه ای دل را به یغما می برد
گیسوانت خلوتم را میزبانی می کند

در گلستان نظر دیدم که آن شیرین سخن
غیر ما با دیگران هم خوش زبانی می کند

راهی میخانه گشتم بخت ما یاری نکرد
ساقی میخانه هم نامهربانی می کند

می روم از کوچه های خاطراتت بی درنگ
"بر تنم پیراهن یوسف گرانی می کند"
#سیدعلی_حسینی
دیدگاه ها (۱)

تا همسفرم عشق است در جاده‌ی تنهاییاز دست نخواهم داد دامان شک...

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بسزین چمن سایه آن سرو روان ما را...

عشق و عاشق ‌پیشگی با ما نمی‌دانی چه کردروزها با بی کسی تنها،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط