Part

Part47

ویو کوک
صبح چشمامو باز کردم ا. ت کنارم نبود گفتم حتما پاین ی دوش گرفتمو رفتم پایین ولی اوت... اون نبود کل خونرو زیرو رو کردم هیچ اثری نبود ازش

ا. ت ویو
چشامو باز کردم و انتظار داشتم توی بغل کوک باشم ولی با چیزی که دیدم تعجب کردم من توی یک اتاق لخت بودم و دستام به تخت بسته شده بود سعی داشتم دستامو باز کنمو فرار کنم که یکی اومد تو ا... اون ت.. تهیونگ بود.
کارمو متوقف کردم و سر جام یخ شدم اومد نزدیکو دستشو روی دلم میکشید و میگفت

ته: میبینم که این چند ماه خوب تونستین از این تولتون نگهداری کنید

ا. ت: ب.. به تو چه گمشو انور به بچم کاری نداشته باش

ته: سه تا راه داری

ا. ت چ... چی؟

ته: ۱ باهام ازدواج کنی و بچه به نام منو تو. ۲ بچه اون عوضی رو بدنیا بیاری بدی بهش و با من ازدواج کنی. ۳ همینجا بچتو سقط کنم

ا. ت: به اشکام اجازه دادم بریزن گفتم: ه.. هیچکودوم تو چرا دست از سرم بر نمیداری؟ هااا چی میخوای از جو هق هق جونم ای اه

ته: اممم خوب من واست انتخاب میکنم همین الان بچرو سقط میکنم واست

ا. ت : ت.. ترو خدا بزار ب.... اومد حرف بزنم که در باز شد کوک بود اومد تو ی تیر به شونه ته زد که افتاد اونور با شتاب سمتم اومد

کوک: خوبی چیزیت که نشد بچه خوبه

ا. ت: من خوبم تروخدا دستامو باز کن
کوک: ب... باشه  دستاش قرمز شده بود سریع لباسای ا. تو پوشوندم تا ته نفهمه رفتیم بیرون داشتیم میدویدیم به سمت ماشین که حس کردم ا. ت دستش از دستم جدا شد برگشتم دیدم داره از درد میمیره

ا. ت: ای ای ک.. کو اخ اه اه

کوک: براید استایل بغلش کردمو گذاشتمش تو ماشین حرکت کردم هنوزم درد داشت عزیزم میخوای بریم بیمارستان

ا. ت: اه نه... اوکیه

کوک: مطمعن؟

ا. ت: اره
......
دیدگاه ها (۴)

Part48  ا. ت ویو از درد حس کردم سردر شدیدی دارم چشمام سیاهی ...

Part49 دوساعت بعد از. ت ویو چشم ا مو باز کردم و هیچی یادم نم...

Part46  ویو ا. ت شامبفرمایید شام حاضر همه نشستن م. ا. ت: ا. ...

Part 45   ا. ت ویو شب بود که زنگ درمون خورد کوک: من باز میکن...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

عشق مافیاییp2

پارت ۸۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط