Part

Part 45
  


ا. ت ویو
شب بود که زنگ درمون خورد

کوک: من باز میکنم

ا. ت: اوک درو واز کرد که مامان بابام اومدن تو خودمو جمو جور کردم تا اومدم سلام کنم مادر شوهر و پدر شوهرمم اومدن تو بعد اونا یونا اومد و بعدشم دختر خاله های منو کوک خلاصه کل جدو اباد مون تو ی خونمون بودن

داشتیم حال میکردیم و گپ میزدیم که کوک صدام کرد

کوک: ا. ت

ا. ت: جانم

کوک: ی لحظه میای؟

ا. ت: اومدم
.. ج.ونم کاری داشتی

کوک: اوم کی میخوای بگی

ا. ت: خوب.... من خجالت میکشم. ...... میشه تو بگی سر شام

کوک: نیش خندی زدمو ی کوچولو از طعم لباش چشیدمو گفتم باشه من میگم

.........
دیدگاه ها (۰)

Part46  ویو ا. ت شامبفرمایید شام حاضر همه نشستن م. ا. ت: ا. ...

Part47 ویو کوک صبح چشمامو باز کردم ا. ت کنارم نبود گفتم حتما...

Part44کوک: رفتم پیش ا. ت و لهش گفتم که باید به همه بگیم و من...

Part43 کوک ویو بعد خ کردن صبحانه ا. ت رفت تو اتاقش منم تم او...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط