عباسمعروفی

ﺷﺐ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻋﺸﻖ ﻣﻦ!
ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ
ﺗﻮﯼ ﺑﺎﻝﻫﺎﺕ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ

ﭘَﺮ ﺍﺕ ﺑﺪﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﺗﺎ ﺗﻪ ﺳﺮﺧﯽ ﺷﻔﻖ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪﯼ ﺭﺍﺳﺘﻢ
ﻭ ﮔﻮﻧﻪﯼ ﭼﭙﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﯽ

ﺑﯽ ﺗﺮﺱ ﻓﺮﺩﺍ
ﺑﺨﻨﺪﯼ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﺑﺨﻨﺪﯼ
ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭﯼِ ﺗﻠﺦ ﺷﻄﺮﻧﺠﯽ

ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ
ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽﺷﻮﻡ؟

ﺩﻝ ﺩﻝ ﻧﮑﻦ ﭘﺮﻧﺪﻩﯼ ﻣﻦ!
ﭘﺮ ﺑﮑﺶ!
ﻋﺸﻖ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ...

#عباس_معروفی
دیدگاه ها (۱)

اگر شبی فانوس نفس‌های من خاموش شد،اگر به حجله آشنایی،در حوال...

دلم گرم خداوندیست که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه میر...

همین که می آییتنم خو می گیرد با عطرتلب هایتمُهر سکوت لبهایم ...

شقایق زیاد دیده ام.گل عاشق را...پیشتر ها دوستش داشتمُ حالا ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط