چقدر دلم تنگ

چقدر دلمـ تنگ ِِِِِ
نگاهت درپس ِِِِِ پنجره‌ی چوبی
روزهای ڪودڪی است

چقدر بهـ انتظار ِِِِِ آمدنت
سپید شد بهـ راه چشمان ِِِِِ بیقرارمـ

ڪجای این
فلات ِِِ بی‌نامـ و نشان سڪنا گزیده‌ای ؟

طنین ِِِِِ گرم ِِِِ صدایت را
در صدای ِِِِ ڪدامـ #بارانـ می‌توان شنید ؟

طرح ِِِِِ لبخند تو را
در ڪدامـ فنجان ِِِِ شڪستهـ می‌توان یافت ؟
دیدگاه ها (۰)

برای صبح مرثیه‌ای نداریم .تن‌های ناهشیار و ضرورتی پنهان می‌ب...

.

بی‌آنڪهـ ببینمتمحسور ڪنندهـ ِِ ایی بی‌آنڪهـ محسوس باشَدیشبان...

زمستانـ ڪهـ تمامـ شد موهائ سپیدتـ را با اولین باد ِِِ بهارئ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط