دیوانه شدم تا که نظر سوی تو کردم

دیوانه شدم تا که نظر سوی تو کردم
من هستی خود نذر دو ابروی تو کردم

عاشق شدم و سخت گرفتار تو گشتم
افسون شدم خنده به جادوی تو کردم

زلفت چو بدیدم که به باد است پریشان
من شانه شدم ، شانه به گیسوی تو کردم

تا بوسه نشاندم به کنار لب لعلت
مست از تو شدم خانه به پهلوی تو کردم

جز قدرت عشقت دگرم نیست خدایی
کافر شده ام تکیه به نیروی تو کردم

یک لحظه گذارم به سر کوی تو افتاد
آواره دلم را به سر کوی تو کردم

من عطر تنت را به دو عالم نفروشم
عادت به خدا بر تن شب بوی تو کردم
دیدگاه ها (۴)

دوستت دارم..چرایش پای تو،ممکنش کردم،محالش پای تومیگریزی از م...

بعد از تو شده کار دلم آه کشیدنچون سایه خیال تو به همراه کشید...

چشمایت را میپرستم؟انها بمن میگویند ...که با انها بزرگ شدمیاد...

گر بمانی با دلم با تو نفس خواهم کشیدآتش عشق تو را بر بوم دل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط