آنچه ما را به بلوغ میرساند شهامت از دست دادن و رها کردن

آنچه ما را به بلوغ می‌رساند شهامت از دست دادن و رها کردن است. دل‌بستگی و وابستگی به آدم‌ها و اشیا درجا زدن است، جریان و حرکت نیازمند رها کردن، توانایی دوست داشتن و خواستنی است که بدست آوردن و تملک در آن ضروری نیست. این‌گونه می‌توان از مرزهای تن‌ها و بدن‌ها تا مرزهای کشور‌ها و قاره‌ها را پیمود، تنها این‌گونه است که می‌توان زندگی را فرصت کوتاه و غتیمتی برای کشف و جستجو دریافت. مسیری در پی کسب تجربیات بیشتر، تجربیات سرشار از شکست‌ها و سقوط‌ها و خون‌ریزی‌ها و زخم‌های عمیق که همگی باید موجب سرسختی هرچه بیشتر، اصرار هرچه بیشتر ما برای ادامه مسیر باشند... فراسوی لذت‌ها نقطه‌ایست که درد می‌کشیم و زخم می‌خوریم؛ و آن سوی دردها نیز لذتی‌ست که نوش جان می‌کنیم؛ به راستی آیا درد و لذت دو روی یک سکه نیستند؟! ساده انگارانه است که این دو را از هم تفکیک کنیم و احمقانه است که آن‌ها را مقابل هم قرار دهیم. بلوغ چیزی نیست جز پا نهادن در کویر و برهوت، فهم و پذیرش عمق تنهایی‌مان و به آغوش کشیدن "خود" بیش و پیش از به آغوش کشیدن "دیگری"؛ "خود" نه به معنای خودخواهی و خودبینی و خودپسندی، که به معنای مواجهه با خویشتن خویش بدون هیچ قید و شرط مرتبط با "دیگران"...
.
دیدگاه ها (۱)

#شمالطفا این صحنه رو تجسم کنیداولین چیزی که ذهنتون میاد رو ب...

من شیوه کارتان را خوب فهمیده‌ام. شما مردم را گرسنه. نگاه داش...

خوبی؟از آن سوال های مبهم است.یعنی از آن سوال هایی که خیلی مه...

آیا تا به حال دقت کرده‌اید که کلمات و القاب زشتی که برای یک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط