دوستت میدارم

دوستت‌ می‌دارم‌ !
تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !
به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای‌ آب‌ در فاصله‌ی‌ دو رؤیا !
به‌ بوییدن‌ عطرِ یکی‌ نامه‌ْ پیش‌ از گشودنش‌ !
به‌ سلام هر سپیده‌دم‌ !
به‌ فرونشاندن‌ عطش‌ اطلسی‌ها !
به‌ زنگ‌ بی‌هنگامِ تلفن‌ ،
با خبری‌ گوار یا ناگوار !
به‌ پرسیدن‌ نشانی‌ آشتی‌ از عابری‌ اخم‌آلود !
به‌ گشودن‌ پنجره‌ رو به‌ بی‌حیایی‌ باران‌ !
به‌ تماشای‌ چهره‌ی‌ ماه‌ از شکاف‌ پرده‌ها !
به‌ شبنمی‌ که‌ کنج‌ِ چشمان‌ یکی‌ کودک‌ می‌نشیند ،
آنسوی‌ ترکه‌ی‌ نخست‌ ناظم‌ دبستان‌ !
به‌ بوییدن‌ گونه‌ی‌ سیب‌ پیش‌ از گاز زدن‌ !
به‌ شنیدن‌ صفحه‌ای‌ پرغبار از خنیاگری‌ مرده‌ !
به‌ تحریر شرحه‌شرحه‌ی‌ او در گردنه‌های‌ گریان‌ ترانه‌ !
به‌ قدم‌ زدن‌ در گورستان‌!
به‌ ریسه‌ رفتن‌ فاحشه‌ای‌ تنها در شب‌ تار !
به‌ رقص‌ پُر شتاب‌ پشه‌ها ،
فراگِرد چراغ‌ کوچه‌ !
به‌ بالا پریدن‌ گربه‌ از دیوار
و به‌ انتظار!
و من‌ تو را دوست‌ می‌دارم‌ ،
چرا که‌ دوست‌ می‌دارم‌ زندگی‌ را ،
آب‌ را و رؤیا را،
بوییدن‌ نامه‌ را ،
سلام سپیده‌ و عطش‌ اطلسی‌ را ،
زنگ‌ تلفن‌ و اخم‌ عابر را ،
ماه‌ را و پنجره‌ را ،
شکاف‌ پرده‌ و چشمان‌ کودک‌ را ،
بوسه‌ی‌ سیب‌ُ غبار صفحه‌ را ،
تحریرُ ترانه‌ را ،
گورستان‌ُ فاحشه‌ را ،
رقص‌ُ گربه‌ را ،
و انتظار را !


"یغما گلرویی"
دیدگاه ها (۱)

آدم‌هاوقتی می آیندموسیقی شان را هم با خودشان می آورند ...ولی...

بایــد از سمـــتــــــ خـــــــدامعجــــــزه نــــازل بـــشـ...

ری‌را ...!همگان به جستجوی خانه می‌گردند،من کوچه‌ی خلوتی را م...

سادگی رامن از نهانِ یک ستاره آموختمپیش از طلوعِ شکوفه بود شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط