ریرا

ری‌را ...!
همگان به جستجوی خانه می‌گردند،
من کوچه‌ی خلوتی را می‌خواهم
بی ‌انتها برای رفتن
بی ‌واژه برای سرودن ...

و یادهای سالی غریب
که از درخت گفتن
هزار بوسه‌ی پاسخ می‌طلبید!

بگذریم ... ری‌را!
از گوشه‌ی چشم نگاهی کن:
دو قناریِ خسته بر سیمِ تلگراف
دوردستِ بی‌رویایِ مرا می‌نگرند،
درست مثل منند
تبعید ترانه‌ای ناخوانا
که زمزمه‌اش ...
سرآغاز رفتن به شیراز است!
اگر فکر می‌کنی دروغ می‌گویم
همین امشب از فال سربسته‌ی چراغ
یا آهسته از خود حضرت حافظ ... بپرس

از: سید علی صالحی
دیدگاه ها (۱)

دوستت‌ می‌دارم‌ !تو به‌ زندگی‌ می‌مانی‌ !به‌ نوشیدن‌ جرعه‌ای...

آدم‌هاوقتی می آیندموسیقی شان را هم با خودشان می آورند ...ولی...

سادگی رامن از نهانِ یک ستاره آموختمپیش از طلوعِ شکوفه بود شا...

امروز،چرکنویس ِ پاک ِ یکی از نامه های قدیمی راپیدا کردم!کاغذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط