من فدای طعم شیرین لب قندت شوم

من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شوم

عاشق ِچشم ِقشنگ وطرحِ لبخندت شوم

پیشِ من از طاقِ ابروهای نازت قصه گو

تا خودم دیوانه ی ابرویِ پیوندت شوم

اینهمه خوردی قسم پیشم بمانی تا ابد

آمدم قربانِ تو با عهد و سوگندت شوم

نذر من کردی گلم آن گردن آویزت ولی

کاش میشد تا دمی بند ِ گلوبندت شوم

دامن کوتاه و گل دار ِ قشنگت را بپوش

با دو دستم حلقه ای جایِ کمربندت شوم

چادر ازسر وانکن میترسم ازچشمان ِشور

چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم

قفل و زنجیر نگاهت را به چشمانم ببند

آفرینت گویم و پا بسته در بندت شوم


❤ ❤ ❤ #D-#F ❤ ❤ ❤
دیدگاه ها (۲)

درد اگر درد تو باشدچه خیالی ستکهمندلخوش داشتنخوب ترین درد سر...

بوسه ات رنگ لبم را پرتقالی می کندبوسه هایت عشق را از عشق خال...

...‌غمِ  تنهایی  عذاب  است  به یادت  چه کنم دلِ  سر گشته یِ...

چشم تو برده به یغما دل آهوها را"باد" هم چنگ زده از هیجان موه...

#دل نوشته.من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شومعاشق ِچشم ِقشنگ وط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط