باز در چهره

باز در چهرهٔ
خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و
در غربت دل
"حسرت" بوسهٔ هستی سوزت ...



.
دیدگاه ها (۹)

اذان مغرب بہ افق چشم‌هایت حی علی سجده بہ چشمت ..حی علی سجده...

امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند و من میخواهم بترکانم همه ی...

دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شدهبرای آن احساسات مهارنشدنیح...

می‌بویم #گیسوانت راتا فرشته‌ها حسودی کنند...شانه می‌زنم #موه...

باد ࡎبا گذر ڪرد یاد تو آورد و دل بوي نامت گرفت چون گل شب‌بو...

مانده حسرت بر دلم، در زیر باران، باز همدست تو در دست من، در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط