می خواستم زن زندگی ات باشم
می خواستم زن زندگی ات باشم...
زنی که پیشبند ببندد.سیب زمینی ها را سرخ کند.
زنی که دستش فقط در خانه ی تو بسوزد.
میخواستم زن زندگی ات باشم...
زنی که لنگه گوشواره اش را در خانه ی تو گم کند.
و صبح های زود ، بوی لاک قرمزش ،در خواب تو بپیچد.
میخواستم زنی باشم که اکثر مریضی های عمرش،صدقه سر زن بودن در خانه ی تو باشد.(دیسک کمر...ضعف زانو).
و با اینکه خسته است
برایت چای دم کند.
و وقتی بلوز بی آستین می پوشد
حواسش باشد که پرده های خانه ات افتاده باشند.
می خواستم سرم را
با تو روی یک بالش بگذارم.
و دو تایی بخزیم زیر یک پتوی مشترک.
من
با تک تک سلول هایم ،
می خواستم زن زندگی ات باشم..
ولی.......
زنی که پیشبند ببندد.سیب زمینی ها را سرخ کند.
زنی که دستش فقط در خانه ی تو بسوزد.
میخواستم زن زندگی ات باشم...
زنی که لنگه گوشواره اش را در خانه ی تو گم کند.
و صبح های زود ، بوی لاک قرمزش ،در خواب تو بپیچد.
میخواستم زنی باشم که اکثر مریضی های عمرش،صدقه سر زن بودن در خانه ی تو باشد.(دیسک کمر...ضعف زانو).
و با اینکه خسته است
برایت چای دم کند.
و وقتی بلوز بی آستین می پوشد
حواسش باشد که پرده های خانه ات افتاده باشند.
می خواستم سرم را
با تو روی یک بالش بگذارم.
و دو تایی بخزیم زیر یک پتوی مشترک.
من
با تک تک سلول هایم ،
می خواستم زن زندگی ات باشم..
ولی.......
- ۶.۵k
- ۰۴ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط