مردی به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند بچه ها شیطنت و

مردی به همراه دو کودکش داخل اتوبوس بودند ، بچه ها شیطنت و سر و صدا می کردند و مرد هم در فکر فرو رفته بود.
مردم با هم پچ پچ می کردند و می گفتند عجب پدر بی ملاحظه ایست و بچه هایش را آرام نمی کند!
بالاخره یک نفر بلند شد و به مرد گفت: چرا بچه هایت را آرام نمیکنی ؟
مرد گفت الان از بیمارستان می آییم و مادر بچه هایم فوت کرده.
در فکرم که چطور این خبر را به بچه ها بدهم !
در این لحظه بود که مردم بجای غر و لند ، مشغول به بازی کردن با بچه ها و سرگرم کردنشان شدند و مرد باز در غصه هایش غرق شد ...

هیچگاه بدون درک شرایط دیگران ، در مورد آنها قضاوت نکنیم...

🌸 🍃 🍃 🌸

🌻 🌻 🌹 🌷 🌹 🌻 🌻
دیدگاه ها (۱)

شاید ضرب المثل “ارزن عثمانی، خروس ایرانی” رو شنیده باشید. در...

"فقر"آتشی است که خوبیها را میسوزاندو "ثروت"پرده ای است که بد...

سه نفر محکوم به اعدام با گیوتین شدند؛ یک کشیش، یک وکیل دادگس...

مثنوی یک قصه‌ای دارد حکایت یک گاو است که از صبح تا شب، توی ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط