چون غمِ عشقت شبی دامنِ یاران گرفت میکده را جای باز ،مَ
چون غمِ عشقت شبی دامنِ یاران گرفت میکده را جای باز ،مَست دو چندان گرفت
شیوهء تحریرِ تو با دلِ بشکسته ام تا بهم آمیختند مرغِ دلم جان گرفت
زاهد و مُفتیِ شهر تا به دغا آمدند پاک دل و می پرست شیوهء رندان گرفت
مشعلهء روی دوست تا که جهان برفروخت پَرتوِ این شعله بین چون مَهِ تابان گرفت
تا دلم آن قامتِ سرو به بُستان بدید چشمهء حیوان نهاد،سیبِ زنخدان گرفت
ناوکِ چشمت مرا چونکه بَرانداز کرد دل زِ من آخر به یک طُرفه به مُژگان گرفت
آن رُخِ چون مهرِ تو تا زِ نظر دور شد در غمِ عشقت مرا آتشِ هجران گرفت
تا به ریا می برند مُحتسبان کار پیش دستِ حریفان نِگر دامنِ یزدان گرفت
شب چو به بامِ دلم پای نهادی،جمیل دور زِ نامحرمان راه تو پنهان گرفت
🌷🌷
شیوهء تحریرِ تو با دلِ بشکسته ام تا بهم آمیختند مرغِ دلم جان گرفت
زاهد و مُفتیِ شهر تا به دغا آمدند پاک دل و می پرست شیوهء رندان گرفت
مشعلهء روی دوست تا که جهان برفروخت پَرتوِ این شعله بین چون مَهِ تابان گرفت
تا دلم آن قامتِ سرو به بُستان بدید چشمهء حیوان نهاد،سیبِ زنخدان گرفت
ناوکِ چشمت مرا چونکه بَرانداز کرد دل زِ من آخر به یک طُرفه به مُژگان گرفت
آن رُخِ چون مهرِ تو تا زِ نظر دور شد در غمِ عشقت مرا آتشِ هجران گرفت
تا به ریا می برند مُحتسبان کار پیش دستِ حریفان نِگر دامنِ یزدان گرفت
شب چو به بامِ دلم پای نهادی،جمیل دور زِ نامحرمان راه تو پنهان گرفت
🌷🌷
۱.۲k
۱۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.