پارت چهارم

*پارت چهارم*
(مایکی...چرا همچین بی احتیاطی کردی؟)
کاکوچو پرسید،با لحنی تقریبا سرزنش آمیز.
(نمیدونستم اون کیشیمورای عوضی بهمون نارو بزنه من...حقیقتش الان نمیدونم که باید چی کار کنم...کم کم دارم ناامید میشم...)
ناگهان در این لحظه یک نفر در زد.
مایکی:(بیا تو)
سانزو در را باز کرد.
(رئیس...بالاخره به حرف اومد)
(چی میگه؟)
(...مثله اینکه اون حروم زاده کلا از ژاپن رفته و معلوم نیست کجاست هر چی تلاش کردیم ازش حرف بکشیم نشد مثله اینکه واقعا چیزی نمیدونه.)
(...پس...بکشش)
(متوجه شدم)
سانزو از اتاق بیرون رفت و به سمت اتاق بازجویی رفت.
مرد با دست و پاهای بسته شده،روی صندلی با صورت و بدنی زخمی...خیلی وحشتناک به نظر میرسید.
سانزو با لحنی جدی،سرد و خشک پرسید:(...حرفی داری؟)
مرد آب دهانش را با صدا قورت داد و با صدای لرزان جواب داد:(...باور کنید...من چیزی نمیدونم...)
(پس بزار یه سوال ازت بپرسم...تو یه دختر توی مهمونی با این مشخصات دیدی؟)
و عکس های ا/ت رو روی میز گذاشت. مرد نگاهی به عکس ها انداخت و چهره ای به خود گرفت که نشان میداد بی اطلاع است...اما در زیر نگاهش چیزی دست و پا میزد.
(...نه تا حالا ندیدم...)
(...)
سانزو بدون هیچ معطلی تیغه شمشیرش رو توی گلوی مرد فرو برد.
مرد شروع کرد به تقلا کردن و خون مانند فواره از گلو و دهانش بیرون میامد.
سانزو صورت مرد را محکم گرفت و مجبورش کرد که آخرین نگاهش را به چشمان سرشار از جنون و خشم خاموشی که در نگاه سانزو نمایان بود را بدهد.
(این...عاقبت توعه...عاقبت کسایی که همیشه از گفتن حقیقت ترس داشتن و فکر میکنن که دروغ گفتن براشون مثل طناب نجاته.)
سانزو صورت مرد را ول کرد،از اتاق بیرون رفت و مرد را با آخرین تقلاهایش تنها گذاشت.
♧◇♡♤
(چون زیاده ادامش رو همین الان میذارم)
دیدگاه ها (۱۴)

بچههههههه هاااااااعیدتون مبااااااارک🎉🎆نماز و روزه هاتون قبوو...

بچه هاااااصدتایی شدنمون مباااارک😀🩵🎉مرسی از اینکه تا اینجا مو...

*ادامه پارت چهارم*♧◇♡♤گوشه اتاقش نشسته بود،حتی لباس هایش را ...

Name Anime:Number of episodes:اسم انیمه:تعداد قسمت ها:™ ℠ © ...

“Smile of Death” Part ۸از زبان نویسندههیکاری بعد از حرف مایک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط