ببخشید سکه دارید

ببخشید سکه دارید؟!
چه قدر دلم می خواهد یکی پیدا شود
و بگوید:
«بله دارم. یه دونه کافیه؟! »
من هم تمام پهنه صورتم را با یک دانه لبخند عمیق بپوشانم و بعد، سپاس بی پایان
سکه را بگیرم و در گلوی خشک و تشنه ی تلفن بیندازم
یک سکه کافی ست تا از سر کوچه
بپیچم به پروپای باد
و بعد بچپم در نوستالژیای باجه ای که
تا بوده چادر رنگ و رو رفته اش را
با برگ های زردی گرفته ی پاییز،
ست کرده و بعد
بچپانم انگشت لاغرم را در حفره های صفر تا نُه...!
و بعد صدای جوانی مادر
صدای بم و مه گرفته ی پدر
و بعد...

نه!
حالا سال هاست که اعتبار هیچ سکه ای کافی نیست
که هیچ سکه ای از گلوی خشک و تشنه ی باجه ها پایین نمی رود
حالا سال هاست که می دانم کدِ یک جاهایی را نمی دانم...

ممنون از سکه ات عزیز اما
کدِ دنیای کودکی چند است؟؟؟
دیدگاه ها (۲)

‏پرندگانم را آزاد کردم زیرا فهمیدم نداشتن تنها راه از دست ند...

...

‏من خیلی خسته شدم دیگه. خسته شدم از این همه شب، از این همه ر...

باید بزرگتر از زندگی باشی ...• دونالد بارتملی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط