اسم فیک: سفر مجردی°~°
اسم فیک: سفر مجردی°~°
pt2
جیا و شوگا در حال جمع کردن وسایل
شوگا:جیا مطمئنی؟
جیا:ای بابا آره
شوگا:ولی خوشم نمیاد جیمین رو ببینم
جیا:پسرم صبور باش بالاخره یه اتفاق بود
شوگا:اوکی بیبی من کارم تموم شد میرم میخوابم
جیا:اوکی،منم الان میام
جوکیونگ:بیبییییی کارت تموم شد
جیمین:من هنوز شروع هم نکردم
جوکیونگ:خاک بر سر من
جیمین:عههع چرا مگه هفته ی دیگه نمیریم
جوکیونگ:نخیرم فردا صبح زود میریم
جیمین :عه خو من خوابم میاد
جوکیونگ:برو بخواب من جمع میکنم
جیمین: اوکی شب بخیر
جوکیونگ: شب بخیر موچی
ویو جیمین
داشتم به این فکر میکردم که به شوگا پیام بدم ولی با مغزم دعوا میکردم ولی آخرش..
پیام های این دو کیوت:
ج:سلام
ش:جواب نداد
ج:اممم ببخشید که دارم بهت پیام میدم ولی انگار دخترا....
ش:برنامه ی سفر چیدن.
ج:آم آره خب
ش: میبینمت
ج:آره،آره منم میبینمت
ش:آفلاین شد
ج:....
[پایان پیام ها]
شوگا:مجبور بودم اینطوری حرف بزنم؟
جیا:(یه چوب دستش) نه بابا
شوگا:آها اوکی،ولی واقعا باید بخوابم
جیا:باشه عشقم شب بخیر♡
[الان تنها کسی که اینجا سینگله توی بدبختی هستی که داری اینو میخونی]
جوکیونگ:هوییی توکه خواب نیستی بیا کمک
جیمین:خدااااااااا
جوکیونگ:من میخوام با جیا صحبت کنم
[صحبت هاشون]
جیا:سلام
جوکیونگ:هایی
جی:این دوتا باهم حرف زدن
جو:عهعههه
جی:پیاماشون رو برات میفرستم
جو:اوکی
و کلی حرف دیگر.....
جیمین:بیبی نمیخوای بخوابی؟
جوکیونگ:چراااا خیلی خستمه بریم بخوابیم
[جیا هم رفت پیش شوگا خوابید]
______________________________________
خب خب خب این پست ۲۰ لایک و ۱۰ تا کامنت بگیره پارت سه رو میزارم
@bts_iland
pt2
جیا و شوگا در حال جمع کردن وسایل
شوگا:جیا مطمئنی؟
جیا:ای بابا آره
شوگا:ولی خوشم نمیاد جیمین رو ببینم
جیا:پسرم صبور باش بالاخره یه اتفاق بود
شوگا:اوکی بیبی من کارم تموم شد میرم میخوابم
جیا:اوکی،منم الان میام
جوکیونگ:بیبییییی کارت تموم شد
جیمین:من هنوز شروع هم نکردم
جوکیونگ:خاک بر سر من
جیمین:عههع چرا مگه هفته ی دیگه نمیریم
جوکیونگ:نخیرم فردا صبح زود میریم
جیمین :عه خو من خوابم میاد
جوکیونگ:برو بخواب من جمع میکنم
جیمین: اوکی شب بخیر
جوکیونگ: شب بخیر موچی
ویو جیمین
داشتم به این فکر میکردم که به شوگا پیام بدم ولی با مغزم دعوا میکردم ولی آخرش..
پیام های این دو کیوت:
ج:سلام
ش:جواب نداد
ج:اممم ببخشید که دارم بهت پیام میدم ولی انگار دخترا....
ش:برنامه ی سفر چیدن.
ج:آم آره خب
ش: میبینمت
ج:آره،آره منم میبینمت
ش:آفلاین شد
ج:....
[پایان پیام ها]
شوگا:مجبور بودم اینطوری حرف بزنم؟
جیا:(یه چوب دستش) نه بابا
شوگا:آها اوکی،ولی واقعا باید بخوابم
جیا:باشه عشقم شب بخیر♡
[الان تنها کسی که اینجا سینگله توی بدبختی هستی که داری اینو میخونی]
جوکیونگ:هوییی توکه خواب نیستی بیا کمک
جیمین:خدااااااااا
جوکیونگ:من میخوام با جیا صحبت کنم
[صحبت هاشون]
جیا:سلام
جوکیونگ:هایی
جی:این دوتا باهم حرف زدن
جو:عهعههه
جی:پیاماشون رو برات میفرستم
جو:اوکی
و کلی حرف دیگر.....
جیمین:بیبی نمیخوای بخوابی؟
جوکیونگ:چراااا خیلی خستمه بریم بخوابیم
[جیا هم رفت پیش شوگا خوابید]
______________________________________
خب خب خب این پست ۲۰ لایک و ۱۰ تا کامنت بگیره پارت سه رو میزارم
@bts_iland
۷.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.