ای دل آغاز کن افسانهی ایام وصال

ای دل آغاز کن افسانه‌ی ایام وصال
تا به مشغولیِ این قصه، شب غم گذرد
دیدگاه ها (۰)

در آتش خیال توبا خود قدم زدمدوران عاشقیبه همین سادگی گذشت

شباهت تو و من هرچه بود ثابت کردکه فصل مشترک عشق وعقل تنهایی ...

مرا به بوی خوشت جان ببخش و زنده بدارکه از تو چیزی ازین بیشتر...

این غافل ای عمر چه یواش و با سکوت هی می گذرهدریا هم با شرنگ ...

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

كاش و ايكاش كه باز عاشق و ديوانه شويمفارغ از نیک و بدش  راهی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط