عزیزی دارم

عزیزی دارم
جان تر از جان
اما نمیدانم تمام وقتهایی که بینهایت دوستش دارم با چه واژه خاصی تصدقش را بگویم .
نمیدانم لا به لای این حجم از واژه های عاشقانه که برای غریبه ترین ها به کار میبریم نمیدانم چه صدایش کنم که به جانش بنشیند که بداند فقط حرف نیست
واژه نیست
بلکه تمام عاشقانه هایم را در آن ریخته ام
کلمات بیش‌از حد پیش و پا افتاده شده اند به جای عشق، نفس، زندگی
من تو را با نامت و
تشدد واج میانیش میخوانم
در این بی ارزشی کلمات نامِ تو هنوز با ارزش ترین است جان تر از جانم. Z
دیدگاه ها (۱)

ناز کُنی؛ نَظر کُنی؛ قَهر کُنی؛ ستم کُنی گر که جَفا، گر که و...

چتر علاقه تو بود برای اینکه باران ببارد باران آرزوی من برای ...

درد داردحال خرابت را ببینند وبرای خفه کردنتبگویند خوبی‌کاش ا...

هوای اردیبهشت و نمِ باران و دست هایی که نیست...اصلا رسالت ار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط