میگریزم از جهانی زشت و زیبا
میگریزم از جهانی زشت و زیبا
میگریزم از نگاهی گرم و گیرا
میگریزم دیگر از هر آشنایی
در دلم بیزارم از دلبستگی ها
در کدامین بیتِ اشعارم نویسم
عشق زیبا بوده اما نیست پیدا
ظلمتم شد چشم های غرقِ باران
میزنم دل را به دریا آشکارا
ساده دل بودم ولیکن دل بُریدم
از تمامِ دلبری ها ؛ عشقِ دنیا
دیگر از هر سایه ای هم میگریزم
تا رها باشم در این شبهای بیتا
لرزه افتد بر تنم خوابم پریده
تنگ چشم است آسمان اینجا دریغا
میگریزم از نگاهی گرم و گیرا
میگریزم دیگر از هر آشنایی
در دلم بیزارم از دلبستگی ها
در کدامین بیتِ اشعارم نویسم
عشق زیبا بوده اما نیست پیدا
ظلمتم شد چشم های غرقِ باران
میزنم دل را به دریا آشکارا
ساده دل بودم ولیکن دل بُریدم
از تمامِ دلبری ها ؛ عشقِ دنیا
دیگر از هر سایه ای هم میگریزم
تا رها باشم در این شبهای بیتا
لرزه افتد بر تنم خوابم پریده
تنگ چشم است آسمان اینجا دریغا
۳.۴k
۰۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.