رفت از دلِ من تاب و دگر یار نیامد
رفت از دلِ من تاب و دگر یار نیامد
شیرین سخنی بود و به گفتار نیامد
گلبرگ لبم بوسه به تصویرِ کسی زد
در تاب فراقم من و ؛ دلدار نیامد
آنشب که به دل وعده ی بسیار نمودَش
مهتاب شبی بود ؛ که تکرار نیامد
شیرین سخنی بود و به گفتار نیامد
گلبرگ لبم بوسه به تصویرِ کسی زد
در تاب فراقم من و ؛ دلدار نیامد
آنشب که به دل وعده ی بسیار نمودَش
مهتاب شبی بود ؛ که تکرار نیامد
۳.۱k
۰۱ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.