یک روز می رسد
یک روز می رسد
با خودت قرار می گذاری
خودت را می بری
یک دل سیر می گردانی
اندازه ی تمام سال هایی که با خودت نبودی
برای خودت وقت می گذاری
دست خودت را میگیری
می روی یک کافه
برای خودت دو فنجان قهوه سفارش می دهی
تلخ تلخ تلخ :)
شروع می کنی
به حرف های جدی زدن
گذشته چه بوده ،
حال چگونه میگذرد
و از خودت در آینده چه می خواهی
تمام حرف هایت را میگویی
و تصمیم را به عهده ی خودت میگذاری
خودت را نگاه می کنی و
می گویی
اگر می توانی مرا به خواسته هایم برسانی
دستت را به من بده
تا به زندگی ادامه بدهیم
ولی اگر نمی توانی
مرا به خواسته هایم برسانی
همین جا تو را جا خواهم گذاشت
گاهی لازم است
با خودت رو راست باشی:)
با خودت قرار می گذاری
خودت را می بری
یک دل سیر می گردانی
اندازه ی تمام سال هایی که با خودت نبودی
برای خودت وقت می گذاری
دست خودت را میگیری
می روی یک کافه
برای خودت دو فنجان قهوه سفارش می دهی
تلخ تلخ تلخ :)
شروع می کنی
به حرف های جدی زدن
گذشته چه بوده ،
حال چگونه میگذرد
و از خودت در آینده چه می خواهی
تمام حرف هایت را میگویی
و تصمیم را به عهده ی خودت میگذاری
خودت را نگاه می کنی و
می گویی
اگر می توانی مرا به خواسته هایم برسانی
دستت را به من بده
تا به زندگی ادامه بدهیم
ولی اگر نمی توانی
مرا به خواسته هایم برسانی
همین جا تو را جا خواهم گذاشت
گاهی لازم است
با خودت رو راست باشی:)
۴.۹k
۰۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.