تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست می دارم!
تو را به جای همهی کسانی که نشناختهام دوست میدارم!
تو را به خاطر ِ عطر ِ نان ِ گرم،
برای برفی که آب میشود دوست میدارم!
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی کسانی که دوست نداشتهام دوست میدارم!
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم!
برای اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت،
لبخندی که محو شد و هيچ گاه نشکفت
دوست میدارم ...
تو را به خاطر خاطرهها دوست میدارم!
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خيال دوست میدارم!
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به خاطر بوی لاله های وحشی
به خاطر گونهی زرين آفتاب گردان
برای بنفشی ِ بنفشهها دوست میدارم!
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی کسانی که نديدهام دوست میدارم!
تورا برای لبخند ِ تلخ ِ لحظهها،
پرواز ِ شيرين ِ خاطرهها دوست میدارم!
تو را به اندازهی همهی کسانی که نخواهم ديد،
دوست میدارم ...
اندازهی قطرات باران ، اندازهی ستارههای آسمان دوست میدارم!
تو را به اندازهی خودت ، اندازهی آن قلب پاکت دوست میدارم!
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی کساني که نمیشناختهام ...دوست میدارم!
تو را به جای همهی روزگارانی که نمیزيستهام ...دوست میدارم!
برای خاطر ِ عطر ِ نان ِ گرم
و برفی که آب میشود
و برای نخستين گناه
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست میدارم!
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمیدارم،
دوست میدارم ...
تو را به جای همهی کسانی که نشناختهام دوست میدارم!
تو را به جای همهی روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم!
برای خاطر ِ عطر ِ گستردهی بیکران
و برای خاطر ِ عطر ِ نان ِ گرم
برای خاطر ِ برفی که آب میشود،
برای خاطر ِ نخستین گلها
برای خاطر ِ جانوران ِ پاکی که آدمی نمیرمانَدشان،
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم!
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک میبینم!
بی تو جز گسترهای بیکرانه نمیبینم
میان ِ گذشته و امروز.
از جدار ِ آینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم،
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست می دارم برای خاطر ِ فرزانگیات که از آن ِ من نیست
تو را برای خاطر ِ سلامت
بهرغم ِ همه آن چیزها که بهجز وهمی نیست دوست می دارم!
برای خاطر ِ این قلب ِ جاودانی که بازش نمیپندارم.
تو میپنداری که شَکّی، حال آن که بهجز دلیل نیستی.
#پل_الوار
تو را به جای همهی کسانی که نشناختهام دوست میدارم!
تو را به خاطر ِ عطر ِ نان ِ گرم،
برای برفی که آب میشود دوست میدارم!
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی کسانی که دوست نداشتهام دوست میدارم!
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم!
برای اشکي که خشک شد و هيچ وقت نريخت،
لبخندی که محو شد و هيچ گاه نشکفت
دوست میدارم ...
تو را به خاطر خاطرهها دوست میدارم!
برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خيال دوست میدارم!
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به خاطر بوی لاله های وحشی
به خاطر گونهی زرين آفتاب گردان
برای بنفشی ِ بنفشهها دوست میدارم!
تو را به خاطر دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی کسانی که نديدهام دوست میدارم!
تورا برای لبخند ِ تلخ ِ لحظهها،
پرواز ِ شيرين ِ خاطرهها دوست میدارم!
تو را به اندازهی همهی کسانی که نخواهم ديد،
دوست میدارم ...
اندازهی قطرات باران ، اندازهی ستارههای آسمان دوست میدارم!
تو را به اندازهی خودت ، اندازهی آن قلب پاکت دوست میدارم!
تو را برای دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی کساني که نمیشناختهام ...دوست میدارم!
تو را به جای همهی روزگارانی که نمیزيستهام ...دوست میدارم!
برای خاطر ِ عطر ِ نان ِ گرم
و برفی که آب میشود
و برای نخستين گناه
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست میدارم!
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمیدارم،
دوست میدارم ...
تو را به جای همهی کسانی که نشناختهام دوست میدارم!
تو را به جای همهی روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم!
برای خاطر ِ عطر ِ گستردهی بیکران
و برای خاطر ِ عطر ِ نان ِ گرم
برای خاطر ِ برفی که آب میشود،
برای خاطر ِ نخستین گلها
برای خاطر ِ جانوران ِ پاکی که آدمی نمیرمانَدشان،
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم!
تو را به جای همهی زنانی که دوست نمیدارم دوست میدارم!
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟ من خود، خویشتن را بس اندک میبینم!
بی تو جز گسترهای بیکرانه نمیبینم
میان ِ گذشته و امروز.
از جدار ِ آینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم،
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست می دارم برای خاطر ِ فرزانگیات که از آن ِ من نیست
تو را برای خاطر ِ سلامت
بهرغم ِ همه آن چیزها که بهجز وهمی نیست دوست می دارم!
برای خاطر ِ این قلب ِ جاودانی که بازش نمیپندارم.
تو میپنداری که شَکّی، حال آن که بهجز دلیل نیستی.
#پل_الوار
۴.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.