فیک:
فیک:
The girl I don't like
پارت 3
داد زدم:
_سلبریتی قعطی نیست بیام... بخاطر چهار تا جوجه رپر از خواهرمو دوستم دفاع نکنم....!!!
برگشتم دیدم اچا هنو دارع گریه میکنه و نگاه پسرا میکنع...!
_برگشتمو دستمو جلوش تکون دادم و داد زد....:
_بــــــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــ..... تـــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــ.....اســــــــــــــــــ....
چشاش برق میزد نمیدونست بخندع یا گریه کنه دستشو کشیدم نثتا ببرمش یکی از اون پسرا داد زد:
_خانومــ... خانومــ...
هنوز اچا ت شک بود وقتی رسید نفس نفس میزد....و گفت:
_ببخشید بفرمایین...
روی یه کاغذ امظا شو زده بود داد اچا و یه لبخند زد و اچا و هنو چشاش برق میزد و کاغذ بوو کـرد و با نگاخی مظلومانع نگام کرد ک ینی نریم پیشه پلیس چش غوره ایی بعش رفتم و گفتم:
_نع
هنوز داشت نگاه میکرد:
_وقتی میگم نع ینی نعـــ....
هنو داشت مث گربه شرک نگاه میکرو اخم و کردمو روم داد اونور با بی رضایتی گفتم:
_باشهـــــ....
اچا جیغ زد و پرید بغلم یه چنتا از پسرای اونجام داشتنمیرقصیدن از خوشحالی توجهمو یکیشون جلب کرد که داشت با یکی دیع میرقیید اما اهمیت ندادم و گفتم:
_به چنتا شرط...
همشون غیر از سانا_ چیییی؟!؟!؟!؟!
_یک چهره هاتونو نشون بدین دو قول بدین تا اون موقعی ک تا اون موقعی ک خواهرم پیدا شد کمکمون کنیم....
یکیشون گفت:
_شما جون بخا خوشگله...!
اون پسره ک جلومون بود برگشت و یه چش غوره ی درست براش رفت ک خودشو جمع کرد...! و اونی که جلوم بود گفت:
_من جینم.... به یکی دیه اشاره کرد و گفت اینم نامجون یا ار ام اینم هوسوک اینم که تهیونگ یا وی عه و اونم جونگ کوک عه...
بعد رو به اونی ک بهم گفت جون بخا گفت:
_ اینم مایه... سرفکندگی... جیمین....!!!
پسره رو شو داد بهم و لبخندی بهم زد چشاش خط شد و حین گفت:
_نیشتو... ببند دختر ندیده...!!
باز دوباره سرشو گرفت پایین و ادای گریه در اورد....😋
و جین ادامه داد:
_اون یکی که دیگ مایه مرگ من از خجالت از شماس دزد دوسته تون... شوگاس...!!!
اخم کردم...!!
سانهی:
تقلا میکردم تا ولم کنه... ول نمیکرد... جلوی یه خونه لوکس نگه داظت راننده و منو انداخت بیرون و خودشم اومد بیرون و دستمو گرفت و کشید و با لحن تمسخر امیزی گفت:
_خانم چویی وضایفتو بهت میگه...!
+چه وظیفه اییی... از جونم چی میخوایــ....؟!؟!
_دهنتو ببند...!!!... اینجا خونه منه و منم رئیس اینجام... و هر چی میگم باید انجام بشه... مفهومه؟
ت ذهنم براش نقشه های شیطانی درست میکردم... داد زد:
_مفهومهــــــــــــــــــ؟؟!!!
+هان؟؟... ارع اوکی....
......
The girl I don't like
پارت 3
داد زدم:
_سلبریتی قعطی نیست بیام... بخاطر چهار تا جوجه رپر از خواهرمو دوستم دفاع نکنم....!!!
برگشتم دیدم اچا هنو دارع گریه میکنه و نگاه پسرا میکنع...!
_برگشتمو دستمو جلوش تکون دادم و داد زد....:
_بــــــــــــــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــــــ..... تـــــــــــــــــــــــــیـــــــــــــــ.....اســــــــــــــــــ....
چشاش برق میزد نمیدونست بخندع یا گریه کنه دستشو کشیدم نثتا ببرمش یکی از اون پسرا داد زد:
_خانومــ... خانومــ...
هنوز اچا ت شک بود وقتی رسید نفس نفس میزد....و گفت:
_ببخشید بفرمایین...
روی یه کاغذ امظا شو زده بود داد اچا و یه لبخند زد و اچا و هنو چشاش برق میزد و کاغذ بوو کـرد و با نگاخی مظلومانع نگام کرد ک ینی نریم پیشه پلیس چش غوره ایی بعش رفتم و گفتم:
_نع
هنوز داشت نگاه میکرد:
_وقتی میگم نع ینی نعـــ....
هنو داشت مث گربه شرک نگاه میکرو اخم و کردمو روم داد اونور با بی رضایتی گفتم:
_باشهـــــ....
اچا جیغ زد و پرید بغلم یه چنتا از پسرای اونجام داشتنمیرقصیدن از خوشحالی توجهمو یکیشون جلب کرد که داشت با یکی دیع میرقیید اما اهمیت ندادم و گفتم:
_به چنتا شرط...
همشون غیر از سانا_ چیییی؟!؟!؟!؟!
_یک چهره هاتونو نشون بدین دو قول بدین تا اون موقعی ک تا اون موقعی ک خواهرم پیدا شد کمکمون کنیم....
یکیشون گفت:
_شما جون بخا خوشگله...!
اون پسره ک جلومون بود برگشت و یه چش غوره ی درست براش رفت ک خودشو جمع کرد...! و اونی که جلوم بود گفت:
_من جینم.... به یکی دیه اشاره کرد و گفت اینم نامجون یا ار ام اینم هوسوک اینم که تهیونگ یا وی عه و اونم جونگ کوک عه...
بعد رو به اونی ک بهم گفت جون بخا گفت:
_ اینم مایه... سرفکندگی... جیمین....!!!
پسره رو شو داد بهم و لبخندی بهم زد چشاش خط شد و حین گفت:
_نیشتو... ببند دختر ندیده...!!
باز دوباره سرشو گرفت پایین و ادای گریه در اورد....😋
و جین ادامه داد:
_اون یکی که دیگ مایه مرگ من از خجالت از شماس دزد دوسته تون... شوگاس...!!!
اخم کردم...!!
سانهی:
تقلا میکردم تا ولم کنه... ول نمیکرد... جلوی یه خونه لوکس نگه داظت راننده و منو انداخت بیرون و خودشم اومد بیرون و دستمو گرفت و کشید و با لحن تمسخر امیزی گفت:
_خانم چویی وضایفتو بهت میگه...!
+چه وظیفه اییی... از جونم چی میخوایــ....؟!؟!
_دهنتو ببند...!!!... اینجا خونه منه و منم رئیس اینجام... و هر چی میگم باید انجام بشه... مفهومه؟
ت ذهنم براش نقشه های شیطانی درست میکردم... داد زد:
_مفهومهــــــــــــــــــ؟؟!!!
+هان؟؟... ارع اوکی....
......
۶.۳k
۰۷ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.