رومان مدیریت عشق پارت ۳
رومان مدیریت عشق پارت ۳
با باز شدن در به خودم اومدم . ارکیده با عجله به سمتم اومد و گفت: عه چرا آماده نیستی دختر پاشو زود باش وگرنه دیر میرسیم
ستاره _ باغ بابا رفتم حرص نخور کچل میشی
ارکیده _ نه نترس نمیشم حالا بدووو
ستاره =
رفتم یه دوش گرفتم . بعد از حموم حس بهتری داشتم تصمیم گرفتم لباسامو با ارکیده ست کنم پس یه سرهمی سفید پوشیدم و ماهامم گوجه ای بستم و چند تا از تار موهامو جلوی صورتم انداختم یه آرایش ساده کردم و یه عطر زدم خب آماده ام . دراتاقو که باز کردم همزمان با ارکیده روبه رو شدم که اونم یه سرهمی مشکی پوشیده بود ، کلا مثل هم بودیم . ارکیده از کیفش یه نقاب در آورد و داد بهم و گفت که باید اینو بزنم تا اتمام مهمونی درش نیارم
قبول کردم و از دستش گرفتم و یه ماشین گرفتم به سمت مهمونی رفتیم .
با باز شدن در به خودم اومدم . ارکیده با عجله به سمتم اومد و گفت: عه چرا آماده نیستی دختر پاشو زود باش وگرنه دیر میرسیم
ستاره _ باغ بابا رفتم حرص نخور کچل میشی
ارکیده _ نه نترس نمیشم حالا بدووو
ستاره =
رفتم یه دوش گرفتم . بعد از حموم حس بهتری داشتم تصمیم گرفتم لباسامو با ارکیده ست کنم پس یه سرهمی سفید پوشیدم و ماهامم گوجه ای بستم و چند تا از تار موهامو جلوی صورتم انداختم یه آرایش ساده کردم و یه عطر زدم خب آماده ام . دراتاقو که باز کردم همزمان با ارکیده روبه رو شدم که اونم یه سرهمی مشکی پوشیده بود ، کلا مثل هم بودیم . ارکیده از کیفش یه نقاب در آورد و داد بهم و گفت که باید اینو بزنم تا اتمام مهمونی درش نیارم
قبول کردم و از دستش گرفتم و یه ماشین گرفتم به سمت مهمونی رفتیم .
۳۹۱
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.