سناریو
وقتی اونا مافیا هستن و تورو میدزدن.
نامجون:(در حال کتاب خوندن هست که تو به هوش میای)
ا.ت: اه اه سرم من کجام؟ اینجا کجاست؟
نامجون: من کیم نامجونم و بزرگ ترین مافیای کره
ا. ت: برو گمشو پس منم خوشگلترین دختر دنیام
نامجون: خوشم اومد امشب قرار حرفت رو پس بگیری(بی زحمت ذهن منحرفتون رو به کار بگیرید)
جین:(داره خودشو توی آینه میبینه و قربون صدقه خودش میره)
ا. ت: اه اه هی خوشگله من کجام؟
جین: چی؟ تو به کی میگی خوشگله؟
ا. ت: مگه جزع منو تو کسی دیگع هست؟
جین: نه خب بزار خودمو معرفی کنم من ورلد واید هندسام هستم
ا. ت: خب میشه دستمو باز کنی(بعد جین همین کار رو میکنه و عاشق هم میشن)
شوگا:(اصلا تو به خودت و ذهنت اجازه میدی که این پیشی رو مافیا بدونی نه ایشون خوابن)
جیهوپ:(ایشونم داره شوگا رو از خواب بیدارع میکنه)
راوی: نکن بچه نکن هوپی بچه رو بیدار نکن دیگه
جیمین:(بچه به این موچیی به خودت اجازه ندع ایشون رو مافیا کنم)
راوی: من و نویسنده حاضریم شوگا رو مافیا کنیم ولی این بچه رو نه
تهیونگ:(داره با یونتان بازی میکنه که به هوش میای)
ا. ت: اه من کجام؟ اینجا کجاست؟ چرا من اینجام؟ مگه من کاری کردم که اینجا اومدم؟
تهیونگ: دختر لطفا اروم باش توضیح بدم(ا. ت همین جوری داره زر میزنه)
ته: راوی جان خودت حلش کن
راوی: چشم 😎 ا. تتتتتتتتت دهن گاله رو بببند بزار حرف بزنه بچم وگرنه با شمشیر شوگا تکه تکت میکنم
ته: ممنون_راوی: خواهش
کوک:(ایشون داره شیرموز میخوره که به هوش میای)
ا. ت: من کجا.......(تعجب میکنه) سلام جناب شما کجا اینجا کجا
کوک: چی؟
ا. ت: من شغل ندارم میخوای بیام دسیارتشم براتون شیرموز میخرم
کوک: باشه
راوی: ا. ت چقدر هولی
کوک: با عشقم درست صحبت کن
راوی: چشم
نامجون:(در حال کتاب خوندن هست که تو به هوش میای)
ا.ت: اه اه سرم من کجام؟ اینجا کجاست؟
نامجون: من کیم نامجونم و بزرگ ترین مافیای کره
ا. ت: برو گمشو پس منم خوشگلترین دختر دنیام
نامجون: خوشم اومد امشب قرار حرفت رو پس بگیری(بی زحمت ذهن منحرفتون رو به کار بگیرید)
جین:(داره خودشو توی آینه میبینه و قربون صدقه خودش میره)
ا. ت: اه اه هی خوشگله من کجام؟
جین: چی؟ تو به کی میگی خوشگله؟
ا. ت: مگه جزع منو تو کسی دیگع هست؟
جین: نه خب بزار خودمو معرفی کنم من ورلد واید هندسام هستم
ا. ت: خب میشه دستمو باز کنی(بعد جین همین کار رو میکنه و عاشق هم میشن)
شوگا:(اصلا تو به خودت و ذهنت اجازه میدی که این پیشی رو مافیا بدونی نه ایشون خوابن)
جیهوپ:(ایشونم داره شوگا رو از خواب بیدارع میکنه)
راوی: نکن بچه نکن هوپی بچه رو بیدار نکن دیگه
جیمین:(بچه به این موچیی به خودت اجازه ندع ایشون رو مافیا کنم)
راوی: من و نویسنده حاضریم شوگا رو مافیا کنیم ولی این بچه رو نه
تهیونگ:(داره با یونتان بازی میکنه که به هوش میای)
ا. ت: اه من کجام؟ اینجا کجاست؟ چرا من اینجام؟ مگه من کاری کردم که اینجا اومدم؟
تهیونگ: دختر لطفا اروم باش توضیح بدم(ا. ت همین جوری داره زر میزنه)
ته: راوی جان خودت حلش کن
راوی: چشم 😎 ا. تتتتتتتتت دهن گاله رو بببند بزار حرف بزنه بچم وگرنه با شمشیر شوگا تکه تکت میکنم
ته: ممنون_راوی: خواهش
کوک:(ایشون داره شیرموز میخوره که به هوش میای)
ا. ت: من کجا.......(تعجب میکنه) سلام جناب شما کجا اینجا کجا
کوک: چی؟
ا. ت: من شغل ندارم میخوای بیام دسیارتشم براتون شیرموز میخرم
کوک: باشه
راوی: ا. ت چقدر هولی
کوک: با عشقم درست صحبت کن
راوی: چشم
- ۱۹.۵k
- ۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط