زندگی ممنوعه

زندگیِ ممنوعه
آدمهای ممنوعهِ تر
فصلهای سردِ تنهایی
دستهای یخ بستهِ بی همدم
عشق...
عشق چه واژهِ گنگ و مبهمی ست
برای آدمهای دلگیر
دنیای بی رنگ
آسمان گرفته و پُر درد
مشغله‌های روز مَره
خانه های ساکت و خالی
آرزوهای محال و دست نیافتنی
این زندگی پُراز ممنوعه های ممنوعه است...😐
دیدگاه ها (۳۱)

‌یک روز چشم وا می کنی و می بینی همه ی فصل ها و ماه ها و روزه...

چترها را باید بستزیر باران باید رفتفکر را، خاطره را، زیر بار...

دلم می‌خواستبین شب‌ها و روزهات،بین دست‌ها و نفس‌هات، بین بوس...

فرزند آخر پاییز هم از راه رسید چه زود گذشت فصل پرماجرای پایی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط