پارت 75
پارت 75
(هلیا )
صبح ساعت ده از خواب بیدار شدم. چون دیشب دیر خوابیدم
صبحم یکم دیر بلند شدم. متین رفته بود . حالا که تنها بودم
بد تر میرفتم تکی فکر . اه اه اه خیلی بده این حسی که من
دارم. حس ترس و کنجکاوی و بد تر از همه وحشت از آینده
این که بعدا قراره چی بشه دیوونه ام میکرد . ولی بازم انگار
نفس خیلی بهتره چون دیگه حرفی درمورد اون خون آشام
نزده . براش خوشحالم . چون هم داره مادر میشه هم دیگه
اون خون آشام سراغش نیومده .
بعد از این که ناهارم رو با متین خوردم یکم گرفتم خوابیدم .
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم. کیه که حالا زنگ میزنه
صدای داد نفس از پشت گوشیم بلند شد :
هلیییییییبییییییییییی خفه ات میکنم . دختره ی وقت نشناس
چرا هر چی در خونه تون رو میزنم باز نمیکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟
من : مگه ساعت چنده ؟؟
نفس : 4:30.
وای ساعت 4 با نفس قرار گذاشتم تازه کلی هم بهم سفارش
کرد که یادم نره و این جور حرفا . از همون اول که دوست
بودیم کم پیش میومد سر وقت برم . بیشتر وقت ها یادم
میرفت . البته ترنم هم همین جور بود . اون دیگه بد تر از من
من : الان پشت در خونه مونی؟
نفس : بعلههه . یعنی هلیا اگه تا ده دقیقه دیگه حاضر جلو در
نبودی ول میکنم میرم .
من : اوکی بای
نفس : درد .بای
(هلیا )
صبح ساعت ده از خواب بیدار شدم. چون دیشب دیر خوابیدم
صبحم یکم دیر بلند شدم. متین رفته بود . حالا که تنها بودم
بد تر میرفتم تکی فکر . اه اه اه خیلی بده این حسی که من
دارم. حس ترس و کنجکاوی و بد تر از همه وحشت از آینده
این که بعدا قراره چی بشه دیوونه ام میکرد . ولی بازم انگار
نفس خیلی بهتره چون دیگه حرفی درمورد اون خون آشام
نزده . براش خوشحالم . چون هم داره مادر میشه هم دیگه
اون خون آشام سراغش نیومده .
بعد از این که ناهارم رو با متین خوردم یکم گرفتم خوابیدم .
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم. کیه که حالا زنگ میزنه
صدای داد نفس از پشت گوشیم بلند شد :
هلیییییییبییییییییییی خفه ات میکنم . دختره ی وقت نشناس
چرا هر چی در خونه تون رو میزنم باز نمیکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟
من : مگه ساعت چنده ؟؟
نفس : 4:30.
وای ساعت 4 با نفس قرار گذاشتم تازه کلی هم بهم سفارش
کرد که یادم نره و این جور حرفا . از همون اول که دوست
بودیم کم پیش میومد سر وقت برم . بیشتر وقت ها یادم
میرفت . البته ترنم هم همین جور بود . اون دیگه بد تر از من
من : الان پشت در خونه مونی؟
نفس : بعلههه . یعنی هلیا اگه تا ده دقیقه دیگه حاضر جلو در
نبودی ول میکنم میرم .
من : اوکی بای
نفس : درد .بای
۶.۲k
۰۶ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.