ناز کردی گرچه من اهل تجارت نیستم

ناز کردی، گرچه من اهل تجارت نیستم!
میخرم ناز تو را، با اینکه یارت نیستم


برگ زردی از درخت افتاده ام پاییز را
میکشم بر دوش و یک گل در بهارت نیستم


یادم آمد گفته بودی : "دوستت دارم!"، ولی
پس چه شد؟ رفتی و گفتی : بیقرارت نیستم!


اینهمه آدم که از نزدیک تو رد میشوند ...!
من چرا یک ذره هم در روزگارت نیستم؟


آمدم، وقتی که می بینم نمی خواهی مرا
می روم، دیگر بدان در انتظارت نیستم
دیدگاه ها (۱۲)

امیررر:زندگی فرصت بس کوتاهیستتا بدانیم که مرگآخرین نقطه پروا...

من شدم عاشق بد مست و غزل خوان، به تو چهبا رقیبان بنشستم تَه ...

♠ ️کـوچ کـردم که دلـم را بـه کسـی نسپـارم♠ ️حس خوبیست که من ...

ﺳَﻼﻣَﺘﻲِ ﺧﻮُﺩَﻡﮐﻪ ﻫَﺮ ﮐﻲ ﻣَﻨﻮ ﺩﻳﺪﮔﻔﺖ ﭼِﻘَﺪ ﺳَﺮِﺵ ﺷُﻠﻮُﻏﻪﻭﻟﻲ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط