الوجع یعرفنی ، وچفوفة تَرس روحی وذاک المای غطّة الوادم وما مر علی جروحی آنة بدنیا خلتنی سعف محروگ یندلنی الحزن ، دلّة حرامی لسوگ یاشهگة التفک شباچهة بریتی ! الهوی مو عِـرِف بالمخنوگ ..
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.