📚 افتاب در حجاب
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#ادامه_قسمت31
❤#قسمت_32
((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى
و هزار بار از جان عزیزتر....
یا هر دو!؟تو همچنان و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام حسین ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى.
با شنیدن آهنگ کلام حسین مى توانى ببینى...📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت32
مى توانى ببینى که اکنون حسین چه مى کند.... اسب را به سمت لشکر! دشمن پیش مى راند،
یا شمشیر را دور سرش مى گرداند...
و به سپاه دشمن حمله مى برد
یا ضربه هاى شمشیر و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،..
یا سپر به تیرهاى رعدآساى دشمن مى ساید،
یا در محاصره نامردانه سیاهدلان چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب فرو مى افتد...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده مى شوى...
و به سمت صدا پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، ذوالجناح را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، محاصره دشمن را بازتر مى کند.
چه باید بکنى ؟
حسین به ماندن در خیمه فرمان داده است... اما دل ، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و
فرمان دل مگر غیر از فرمان حسین ؟
اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و حجتى تکلیف را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند:
دریاب این کودك را!
و تو چشم مى گردانى... و کودکى را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و دشمن به سوى حسین مى دود... و پیوسته عمو را صدا مى زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ،
تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى....
عبداالله صداى تو را مى شنود...
و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد....
وقتى تو از پشت ، پیراهنش را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به چنگش آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن مضمضه نکرده اى...
که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان حلقه دشمن ، جاى تو نیست... این را دل تو و نگاه حسین هر دو مى گویند....
♥️#ادامه_قسمت31
❤#قسمت_32
((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى
و هزار بار از جان عزیزتر....
یا هر دو!؟تو همچنان و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام حسین ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى.
با شنیدن آهنگ کلام حسین مى توانى ببینى...📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت32
مى توانى ببینى که اکنون حسین چه مى کند.... اسب را به سمت لشکر! دشمن پیش مى راند،
یا شمشیر را دور سرش مى گرداند...
و به سپاه دشمن حمله مى برد
یا ضربه هاى شمشیر و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،..
یا سپر به تیرهاى رعدآساى دشمن مى ساید،
یا در محاصره نامردانه سیاهدلان چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب فرو مى افتد...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است.
تو ناگهان از زمین کنده مى شوى...
و به سمت صدا پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، ذوالجناح را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، محاصره دشمن را بازتر مى کند.
چه باید بکنى ؟
حسین به ماندن در خیمه فرمان داده است... اما دل ، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و
فرمان دل مگر غیر از فرمان حسین ؟
اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و حجتى تکلیف را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند:
دریاب این کودك را!
و تو چشم مى گردانى... و کودکى را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و دشمن به سوى حسین مى دود... و پیوسته عمو را صدا مى زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ،
تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى....
عبداالله صداى تو را مى شنود...
و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد....
وقتى تو از پشت ، پیراهنش را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به چنگش آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن مضمضه نکرده اى...
که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان حلقه دشمن ، جاى تو نیست... این را دل تو و نگاه حسین هر دو مى گویند....
۷.۶k
۱۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.