ای کاش سال ها قبل دلبسته می شدیم خیلی سال قبل آن روز ها

ای کاش سال ها قبل دلبسته می شدیم. خیلی سال قبل. آن روز ها که می شد بار و بَندیلت را جمع کنی و بروی. بروی تا هرچه دلبستگی داشتی را فراموش کنی. آن روزها که سَفر کردن علاجِ درد بود. آن روزها که حقیقت داشت، هرکسی از دیده برود از دلت هم خواهد رفت.
آن روز ها که یک عکس سیاه و سفید را در ساعت جیبیِ خود جا می دادند و دلشان آنقدر به آن خوش بود که می پوسید. که دیگر تشخیص نمی شد داد انحنای لبها را، برقِ چشم ها را. آنقدر تشخیص نمی شد داد تا فراموش شود.
آن روز ها که هنوز بُرج های چند طبقه نساخته بودند
آن روز ها...
آن روز ها...
این هم از بَدِ روزگار است که باید حالا عاشق شویم. این روزهایی که نمی شود فرار کرد، نمی شود نادیده گرفت. این روزها که دورترین نقطه ی دنیا هم که بروی انگار توی اتاقش نشسته ای و زُل می زنی در نگاهش. این روزها که گوشی هست، تکنولوژی هست، دوربین های چندین و چند مگا پیکسلی هست. زندگی های آنچنانی هست با کلی آدم که می شود رغیبت باشند. کلی آدم که ظاهر موجهشان خبر از دلِ کثیفشان نمی دهد. این روزها که سفر فقط درد دوری را به دردهایت اضافه می کند
این روزها...
این روزها...
دل بستن درد عجیبی ست. اما کاش سال ها قبل دلبسته می شدیم. خیلی سال قبل......


#میم_اسفندیار
دیدگاه ها (۳)

صبح استباید بلند شددر امتدادِ وقت قدم زد گل را نگاه کرد، ابه...

اگر لاک‌پشت بودمچقدر خوش‌بخت می‌شدممی‌توانستمبه‌ آرامی از تو...

ز غصه صدهزاران قصه دارم...ولی پیش که خوانم؟با که گویم؟#عراقی

حرف‌های ما هنوز ناتمام !تا نگاه می‌کنی ، ‌وقت رفتن است !#قیص...

آدم هایِ امروز ، دفتر خاطرات ندارند !درد دل ها ، مجازی شده ،...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

ماهی  به آب بگفتا ، من عاشق تو هستم...از لذت حضورت ، مى را ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط