سناریو

سناریو

وقتی لباس تنگ پوشیدی و چسبیده بود به بدنت

نامجون: بیب برو عوضش کن الاااان

جین : ( انقدر بد نگات کرد که خودت فهمیدی و رفتی عوضش کردی)

شوگا : ا.تتتت چند بار بهت بگم لباس تنگ و باز نپوشیدی ؟هااا؟ ( داد)
ا.ت : وای ببخشید الان میرم عوضش میکنم تروخدا آروم باش ( استرس گرفتی)


جی هوپ : بیب این چیه؟
ا.ت : چی چیه؟
جی هوپ : اون کوفتی که پوشیدی چیه؟
ا.ت : لباسه
جی هوپ: عوضش کن ... همین حالااا

جیمین: ( تو پارتی بودید ) اوه بیب میدونی منم میتونم لجبازی کنم ؟
ا.ت : خب بکن
جیمین : باشه ( پیراهنش رو در آورد و همه دخترا بهش جذب شدن و خودشونو می‌چسبوندن بهش ، تو هم فشار میل میکردی )
ا.ت : خب خب باشه تو بردی الان میرم عوضش کنم
جیمین: اوک😏

تهیونگ: ا.ت خیلی دلت برای تنبیه هات تنگ شده مگه نه؟ 😈

کوک : اوه بیب چه شبی شود امشب😈

بازم میگم اینا تخیلات هستن و واقعیت ندارن :)

مایل به حمایت بیب¿
دیدگاه ها (۰)

سلام گایزز یه فیک درپیش داررریم یه یا دو پارتش رو الان آپ می...

فیک به عشق باور دارم پارت اول مامان ا.ت : ا.ت صبح شده پاشو د...

سناریو وقتی عضو هشتمی و دستت میخوره و ماگ مورد علاقه ی جین م...

سناریو وقتی دیر میخوای خونه و مستی و گردنت کبوده نامجون: ا....

وقتی با یک لباس باز می‌خوای بری مهمونی تک پارتی

پارت ۲۵ فیک مرز خون و عشق

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط