بامداد خانوادگی

بامداد خانوادگی/۴
که
بیو نویسنده
یون سوک دیدشون و برگشت رفت
سر میز
یوجین: چه زود شاشیدی
یون سوک: اره بتوچه
یوجین: 🦖
بیو هیون
بعد اینکه بوسش کردم دستامو دور پهلوش قفل کردم و صورتمو نزدیک گردنش بردم..
سرمو تو گودی گردنش فرو بردم و...کبودش کردم
هانول: هیوننن من دیگه برمم آلان شک میکنن
هیون: اوم
-بلند شد
-اومد سر میز
یون سوک:🗿
-غذا رو آوردن
-همه شروع به خوردن میکنن
یوجین: خب پاشین بریم دیگه
هانول: بریم
برگشتن
-یوجین درو باز می‌کنه
هانول: (خمیازه)
یوجین: هوی
هانول:😐
یوجین: نمیخوابیااااا
هانول: باشهه انقدی که تو گیر میدی استاد خودم گیر نمیدهع
یوجین: دیگه
ایزول: هه من میرم می‌خوابم آلان(زبون در میاره)
-هانول دمپاییو شوت می‌کنه تو کمرش
ایزول: آخخخ
یکم بعد
یون سوک با گوشیش تو حاله هانولم همونجا داره درس میخونه
یوجین تو اتاقش خوابه بورا و ایزول هم تو اتاقشون خوابن
-هانول درحال درس خوندن
یون سوک: چرا گردنت کبوده؟.
هانول: فککک کنم پشه نیش زده
یون سوک: مواظب باش پشه حاملت نکنه🗿
هانول:‌‌..(می‌فهمه که یون سوک فهمیده)
پایان
دیدگاه ها (۰)

دراز کشیده بودی که صدای در اومد توجه نکردی چون می‌دونستی کیه...

خیال تو2-صبح روز بعدبا صدای آروم و دلنشین تهیونگ بیدار شدیته...

بامداد خانوادگی/۳یوجین: من میرم تو ماشینیون سوک: به عنمهانول...

[بچه ها یکم تو پارت قبلی آخرشو تغییر دادم چک بشه ]

دختر سایهPart=17رفتیم به سمت کافه نشستیم کنار چان و هر کس سف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط