ومن برای این شب مهم مهمونی گرفتم
ومن برای این شب مهم مهمونی گرفتم
که هرکی بزای خودش خوش، گذرونی کنه
که یهو جونکوک اومد سمتم
_افتخار میدین کع باهم برقصیم
ومن دستم رو گرفتم سمتش
+نه خیر پیر مرد
فلش بک به پا یان مهمونی
ویو میرا
تصمیم گرفتم یکم برم بیرون تا اینه داشتم قدم میزدم یکی اومد پارچه ای رو ی سرم کشید و منو برد ند تو یه ماشین و پارچه رو از سرم کشیدند
یه پیرمرد اومد بهم گفت
هی دختر سلام
+سلام و کوفت چرا منو دزدیدی
درست حرف بزن بی ادب
+نیازی نمیبینم
زبونتم که درازه خیلی
+مگه متر گرفتی هان
من پدر شوهرتم بی ادب
+چی
اره حالا پیاده شو که رسیدیم
و رفتیم داخل
من دیدم جونکوک اونجاست گفتم
+پیر مرد اینجا کجاست
_عمارت منو تو
+چی گف تی
که هرکی بزای خودش خوش، گذرونی کنه
که یهو جونکوک اومد سمتم
_افتخار میدین کع باهم برقصیم
ومن دستم رو گرفتم سمتش
+نه خیر پیر مرد
فلش بک به پا یان مهمونی
ویو میرا
تصمیم گرفتم یکم برم بیرون تا اینه داشتم قدم میزدم یکی اومد پارچه ای رو ی سرم کشید و منو برد ند تو یه ماشین و پارچه رو از سرم کشیدند
یه پیرمرد اومد بهم گفت
هی دختر سلام
+سلام و کوفت چرا منو دزدیدی
درست حرف بزن بی ادب
+نیازی نمیبینم
زبونتم که درازه خیلی
+مگه متر گرفتی هان
من پدر شوهرتم بی ادب
+چی
اره حالا پیاده شو که رسیدیم
و رفتیم داخل
من دیدم جونکوک اونجاست گفتم
+پیر مرد اینجا کجاست
_عمارت منو تو
+چی گف تی
۳.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.