-دیدار دوباره-
-دیدار دوباره-
-۱۱- ویو راوی
بعد سانزو لونا و چسبوند به دیوار(این کارا چیه خواهرت ی ساعت هم نیست که مرده برو نمازتو بخون کافر🌚)
لونا سرخ شد و گفت...
لونا:دا..داری چیکار میکنی؟!
سانزو:خواهش میکنم لونا تو دیگه از پیشم نرو
و بله دوستان دیگه من توضیح نمیدم فقط بدونید که سانزو لونا رو بوسید
لونا:ببخشید سانزو ولی سنجو مرده احساسات منم نسبت به تو مرده
سانزو:پس من میشم صاحبت
لونا:واقعا؟
سانزو:آره گفته بودی صاحبای عروسک ها میتونن احساسات عروسک ها رو تغیر بدن؟
لونا:آره
سانزو:پس عاشقم باش همونطوری که قبلا بودی
لونا سرخ شده بود
احساساتش تغیر کردن و دوبرابر دفعه ی قبل عاشق سانزو شده بود
چند روز گذشت و سانزو لونا دوتایی افسردگی گرفته بودن✌
یکی از همین روزها که سانزو رو تخت دراز کشیده بود و لونا هم کف زمین نشسته بود لونا گفت...
(کرم ریختن حال میده)
-۱۱- ویو راوی
بعد سانزو لونا و چسبوند به دیوار(این کارا چیه خواهرت ی ساعت هم نیست که مرده برو نمازتو بخون کافر🌚)
لونا سرخ شد و گفت...
لونا:دا..داری چیکار میکنی؟!
سانزو:خواهش میکنم لونا تو دیگه از پیشم نرو
و بله دوستان دیگه من توضیح نمیدم فقط بدونید که سانزو لونا رو بوسید
لونا:ببخشید سانزو ولی سنجو مرده احساسات منم نسبت به تو مرده
سانزو:پس من میشم صاحبت
لونا:واقعا؟
سانزو:آره گفته بودی صاحبای عروسک ها میتونن احساسات عروسک ها رو تغیر بدن؟
لونا:آره
سانزو:پس عاشقم باش همونطوری که قبلا بودی
لونا سرخ شده بود
احساساتش تغیر کردن و دوبرابر دفعه ی قبل عاشق سانزو شده بود
چند روز گذشت و سانزو لونا دوتایی افسردگی گرفته بودن✌
یکی از همین روزها که سانزو رو تخت دراز کشیده بود و لونا هم کف زمین نشسته بود لونا گفت...
(کرم ریختن حال میده)
۷.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.