احمد شاملو

به تو گفتم:
«گنجشکِ کوچکِ من باش
تا در بهارِ تو
من درختی پُر شکوفه شوم.»
و برف آب شد
شکوفه رقصید آفتاب در آمد.
من به خوبی‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه‌ی اقرارهاست،
بزرگ‌ترین اقرارهاست.
ــ من به اقرارهایم نگاه کردم
سالِ بد رفت و من زنده شدم
تو لبخند زدی و من برخاستم!

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

من همیشه

خواب دست نیافتنی ترین

بعدهااا فهمیدم

دارم می روم از این شهر بی عشق

رمان فیک پارت 4رم یا 5؟ حالا میگیریم 4نزدیک صورتم شدو گفتج:ا...

داداشی ای کاش اینو میدیدی داداش یادته چقدر از سر و کلت بالا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط