از جان نثاری دوستان برای تو
از جان نثاری دوستان برای تو
تا خاک پا شدن دیوان به کوی تو
عرق پیشانی اند پاکشان کن!!
شایدم محو اند،به روی تو!!
دیده هایشان بس هیز میزند
و تو درگیر حس برادریشان
نمیدانی،نمیدانند برای چیست
این لطمه ها و هماوریشان
روزی به فکر مرگ ما هستند
با همان دست های کوچکشان
ما هم به پشیزی نمیگیریم
و باز غرق اند به ذهن کودکشان
از ترس خود هم که در خشتکند
و باز می گویند که ما توده ایم
همه تان پشیزی را ارزش نیست
ما هم همانیم که بوده ایم...
.,Saint,.
#سیدمسعودموسوی #Saint #seyedmasoudmousavi #sainttunes #شعر
تا خاک پا شدن دیوان به کوی تو
عرق پیشانی اند پاکشان کن!!
شایدم محو اند،به روی تو!!
دیده هایشان بس هیز میزند
و تو درگیر حس برادریشان
نمیدانی،نمیدانند برای چیست
این لطمه ها و هماوریشان
روزی به فکر مرگ ما هستند
با همان دست های کوچکشان
ما هم به پشیزی نمیگیریم
و باز غرق اند به ذهن کودکشان
از ترس خود هم که در خشتکند
و باز می گویند که ما توده ایم
همه تان پشیزی را ارزش نیست
ما هم همانیم که بوده ایم...
.,Saint,.
#سیدمسعودموسوی #Saint #seyedmasoudmousavi #sainttunes #شعر
- ۳۰۱
- ۱۲ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط