به نگاهی که مرا عاشق خود کرده قسم

به نگاهی که مرا عاشق خود کرده, قسم
بایدامشب به غزلهای نگاهت برسم

کاش آن لحظه که در حسرت باران بودم
ابری از کوی تو می آمد و می شد نفسم

«ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری »
چه کسی گفت که من اهل هوا و هوسم

مثل این قافله ی عمر به سر آمده،کاش
باخبر می شدی از ناله ی بانگ جرس

تا که آزادیم آوازه ی این شهر شود
کاشکی گوشه ای از قلب تو میشد قفسم

می روم سربه بیابان بگذارم بی تو
به نگاهی که مرا عاشق خود کرده,قسم

لمس دستان توراچشم ترم کم دارد
دلم عمریست که بی روی تو ماتم دارد
دیدگاه ها (۳)

از پیش من؟.... هرگز نرو، من بی تو تنها میشوم با حرف هر بیگان...

برای دوست داشتنت،،،، محتاج دیدنت نیستم،،،، اگر چه نگاهت آرام...

چون خدا دلتنگی اش گل کرد ، آدم آفریدمثل من بسیار ، اما مثل ت...

از راه دوری آمدم،آغوش خود را باز کنچرخی بزن دور و بَرَم،قدری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط