پارت چهارم سناریو
پارت چهارم سناریو
کوک اومد سمت ات و دستاشو برد بالا که اومد بزنش که
ات دستاشو برد جلوی صورتش
کوک میتونس صدای نفس نفس زدن ات که از روی ترس بود رو بشنوه برای همین بیخیال شد کوک وسایلمو برداشت و از کلاس بیرون رفت ات انتظار اینو نداشت که کوک کاری باهاش نداشته باشه برای همین خیلی تعجب کرد
ات هم از کلاس اومد بیرون
* روز بعد*
ات توی کلاس نشسته بود و داشت کتاب میخوند
یهو چشمش به یه اکیپ افتاد که به نظر ات یکی از اونا خیلی آشنا بود و هی نگاش میکرد
یکی از اونا گفت
هی به چی نگاه میکنی عوضی
ات: .....
- حتما ترسیدی
ات میخواست از کلاس بره بیرون که یکی از عوض اون اکیپ گرفتش
- فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی کوچولو
اون ات رو چسبوند به دیوار
ات : ولم کننننن
-خفه شو. راستی به کوک نگفتی که ما بودیم نه؟
ات: چی....ت..ت..تو بودی که روی کوک رنگ پاشیدی خیلی اشغالی
- اگه بفهمم که بهش گفتی
روی اون صورتت نازت خراش ميندازم بعد باهات یکم بازی میکنم
ات وقتی که اینو شنید توف کرد تو صورت پسره
- چندش عوضی الان حالیت میکنم
وقتی که پسره اینو گقت به شکم ات زربه محکمی زد و ات افتاده بود زمین
- حالا حالیت شد؟
ات: ....
کوک وقتی وارد کلاس شد ات روی زمین دید و باهم چشم تو چشم شدن
کوک: هی
پسره روشو برگردوند
مایل به پارت پنج؟
کوک اومد سمت ات و دستاشو برد بالا که اومد بزنش که
ات دستاشو برد جلوی صورتش
کوک میتونس صدای نفس نفس زدن ات که از روی ترس بود رو بشنوه برای همین بیخیال شد کوک وسایلمو برداشت و از کلاس بیرون رفت ات انتظار اینو نداشت که کوک کاری باهاش نداشته باشه برای همین خیلی تعجب کرد
ات هم از کلاس اومد بیرون
* روز بعد*
ات توی کلاس نشسته بود و داشت کتاب میخوند
یهو چشمش به یه اکیپ افتاد که به نظر ات یکی از اونا خیلی آشنا بود و هی نگاش میکرد
یکی از اونا گفت
هی به چی نگاه میکنی عوضی
ات: .....
- حتما ترسیدی
ات میخواست از کلاس بره بیرون که یکی از عوض اون اکیپ گرفتش
- فکر کردی میتونی از دستم فرار کنی کوچولو
اون ات رو چسبوند به دیوار
ات : ولم کننننن
-خفه شو. راستی به کوک نگفتی که ما بودیم نه؟
ات: چی....ت..ت..تو بودی که روی کوک رنگ پاشیدی خیلی اشغالی
- اگه بفهمم که بهش گفتی
روی اون صورتت نازت خراش ميندازم بعد باهات یکم بازی میکنم
ات وقتی که اینو شنید توف کرد تو صورت پسره
- چندش عوضی الان حالیت میکنم
وقتی که پسره اینو گقت به شکم ات زربه محکمی زد و ات افتاده بود زمین
- حالا حالیت شد؟
ات: ....
کوک وقتی وارد کلاس شد ات روی زمین دید و باهم چشم تو چشم شدن
کوک: هی
پسره روشو برگردوند
مایل به پارت پنج؟
- ۵.۸k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط