شروع رمان

شروع رمان
پارت ۱

های گایز من آرتمیس هستم بیست و پنج سالمه و سه سالی میشه که با صمیمی ترین دوستم سه جین تو یه خونه زندگی میکنیم.
امروز تصمیم گرفتیم با سه جین بریم جنگل یه کلبه اجاره کردیم و راه افتادیم (سه جین با - آرتمیس با+)
+سه جین!همه چیزو برداشتی ؟؟
-امممم آره
+مطمئنی
-اه آرتمیس وقتی میگم برداشتم یعنی برداشتم دیگه
+خیلی خب حالا


ویو به جنگل
-آیییییی حسابی خسته شدم وایی چه جای قشنگیه
+وای منم خستم همینطوره اینجا کلبه هاش قشنگن
-آرتی بیا یه چیز درست کنین بخوریم
+موافقم بریم

ویو بعد از غذا
-هی آرتمیس پاشو بریم جنگل یه دوری بزنیم
+باشه آماده بشم توهم آماده شو بریم
-باشه فقط زود باش

ویو آرتمیس
وقتی غذامونو خوردیم سه جین بهم گفت که بریم جنگل و دور بزنیم رفتم تا لباسامو عوض کنم یه تاپ و شورتک با همراه یه پراهن پوشیدم و رفتم بیرون پیش سه جین
راه افتادیم سمت جنگل همینجور سرگردون واسه خودمون می چرخیدیم هوا داشت کم کم تاریک میشد
+سه جین بهتر نیس برگردیم
-موافقم ولی چجوری انگار ما گم شدیم
+چیکار کنیم؟؟
-بیا فعلا راه بریم شاید کلبه رو پیدا کردیم

همینجوری راه میرفتیم که...........



بچه ها اگه خوشتون اومد حتما تو کامنت ها بهم بگین پارت بعد رو بزارم یا نه
(عکس کلبه و لباس سه جین و آرتمیس و چهره هاشونو میدم)