✨[ بازی با عشق / play with love ]✨
✨[ #بازی_با_عشق / #play_with_love ]✨
#پارت_۷✅
کوک: عامم... این.. چیز.. این دوست دخترمه
با تعجب نگاش کردم
اومد سمتم
کوک: یقه ی لباست رو بزار درست کنم
اومد یقه لباسمو درست کرد و صورتش برد دمه گوشم
کوک: ازت سوال پرسید ی جوری بپیچونش و نقشتو درست بازی کن.
بعد دستمو گرف و منو نشوند کنار خدش
جینا: نمیدونستم دوس دختر داری کوک
کوک: خب.. اره😂
جینا: خیلی خشگله.. ولی.. چرا صورتش رو با چسب زخم چسب زده؟
کوک:عام.. خب راستش.. امروز از پله ها افتاد پایین و اینجوری شد
جینا: عاو.. متاسفم..
بهم نگاه کرد
جینا: حالت خبه؟
سرمو اوردم بالا
میرا: اره... خبم
درصورتی ک اصلا خوب نبودم
کوک دستشو انداخت دور کمرم و منو چسبوند ب خدش
میخاستم زودتر از شره این موقعیت خلاص شم
کوک*
واس اینک تابلو نشم دستمو انداختم دور کمرش و ب خدم نزدیکش کردم
کمرش خیلی باریک بودش
فهمیدم داره اذیت میشه ولی مجبور بودم نمیخاستم جینا شک کنه و یهو بفهمع میرا خاهرشه
تهیونگ اومد
تهیونگ: سلام جینا خش اومدی
جینا: ع سلام ته
بعدو تهیونگ رو بغل کرد و تهیونگ لبشو بوسید
میرا معذب تر شد و یکم صورتشو اینو اونور کرد
صورتمو بردم کنار گوشش
کوک: انقد وول نخور دستم درد گرف احمق
میرا: کمر منم درد گرف خب... دستتو بردار مرتیکه هیز
کوک: برا من شاخ شدی یهو
دیگ هیچی نگف
جینا: عام.. چیزی شد
کوک: ع.. ن ن.. داشتم... گونشو داشتم بوس میکردم
میرا برگشت بهم نگاه کرد
تو نگاش فوش بود
داشت حرص میخورد
ولی حرص دادنشو دوس داشتم
تهیونگ ک فهمیده بود همه ی اینا ی بازیه بهم نگاه کرد
منم بهش ی لبخند فیک تحویل دادم
میرا دستشو داشت میمالوند.. انگار درد داشت
دستشو تو دستم گرفتم و اروم زیر لب گفتم:
کوک: انقد این دست فاکیتو نمال شک میکنن
دستشو از دستم کشید بیرون
جینا: میگم اگ امشب کاری ندارید میشه تو حیاط جم شیم؟ ساعت ده
کوک: اره حتما.. من ک کاری ندارم
تهیونگ: اوکیه
جینا: تو چی؟ عام.. راستی اسمت چی بودش؟
میرا: م.. من؟
جینا: اره
بعد بهش لبخند زد
میرا: اسمم.. اسمم میراس
جینا: وای چ اسم قشنگی. خش بختم منم جینا هستم
وقتی اسمشو گف میرا با بغض نگاش کرد
جینا متوجه ی بغضش شد
جینا: چیزی شده؟
میرا: ن.. ن ن چیزی نیس..
جینا: مطمئنی؟
کوک: اون خبه جینا نگران نباش...
جینا: عام.. میرا خبی؟
میرا: اره.. فقط.. فقط یاده خاهرم افتادم همین..
جینا: عاو.. خاهرت مرده درسته؟
میرا: اره...
___________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
#پارت_۷✅
کوک: عامم... این.. چیز.. این دوست دخترمه
با تعجب نگاش کردم
اومد سمتم
کوک: یقه ی لباست رو بزار درست کنم
اومد یقه لباسمو درست کرد و صورتش برد دمه گوشم
کوک: ازت سوال پرسید ی جوری بپیچونش و نقشتو درست بازی کن.
بعد دستمو گرف و منو نشوند کنار خدش
جینا: نمیدونستم دوس دختر داری کوک
کوک: خب.. اره😂
جینا: خیلی خشگله.. ولی.. چرا صورتش رو با چسب زخم چسب زده؟
کوک:عام.. خب راستش.. امروز از پله ها افتاد پایین و اینجوری شد
جینا: عاو.. متاسفم..
بهم نگاه کرد
جینا: حالت خبه؟
سرمو اوردم بالا
میرا: اره... خبم
درصورتی ک اصلا خوب نبودم
کوک دستشو انداخت دور کمرم و منو چسبوند ب خدش
میخاستم زودتر از شره این موقعیت خلاص شم
کوک*
واس اینک تابلو نشم دستمو انداختم دور کمرش و ب خدم نزدیکش کردم
کمرش خیلی باریک بودش
فهمیدم داره اذیت میشه ولی مجبور بودم نمیخاستم جینا شک کنه و یهو بفهمع میرا خاهرشه
تهیونگ اومد
تهیونگ: سلام جینا خش اومدی
جینا: ع سلام ته
بعدو تهیونگ رو بغل کرد و تهیونگ لبشو بوسید
میرا معذب تر شد و یکم صورتشو اینو اونور کرد
صورتمو بردم کنار گوشش
کوک: انقد وول نخور دستم درد گرف احمق
میرا: کمر منم درد گرف خب... دستتو بردار مرتیکه هیز
کوک: برا من شاخ شدی یهو
دیگ هیچی نگف
جینا: عام.. چیزی شد
کوک: ع.. ن ن.. داشتم... گونشو داشتم بوس میکردم
میرا برگشت بهم نگاه کرد
تو نگاش فوش بود
داشت حرص میخورد
ولی حرص دادنشو دوس داشتم
تهیونگ ک فهمیده بود همه ی اینا ی بازیه بهم نگاه کرد
منم بهش ی لبخند فیک تحویل دادم
میرا دستشو داشت میمالوند.. انگار درد داشت
دستشو تو دستم گرفتم و اروم زیر لب گفتم:
کوک: انقد این دست فاکیتو نمال شک میکنن
دستشو از دستم کشید بیرون
جینا: میگم اگ امشب کاری ندارید میشه تو حیاط جم شیم؟ ساعت ده
کوک: اره حتما.. من ک کاری ندارم
تهیونگ: اوکیه
جینا: تو چی؟ عام.. راستی اسمت چی بودش؟
میرا: م.. من؟
جینا: اره
بعد بهش لبخند زد
میرا: اسمم.. اسمم میراس
جینا: وای چ اسم قشنگی. خش بختم منم جینا هستم
وقتی اسمشو گف میرا با بغض نگاش کرد
جینا متوجه ی بغضش شد
جینا: چیزی شده؟
میرا: ن.. ن ن چیزی نیس..
جینا: مطمئنی؟
کوک: اون خبه جینا نگران نباش...
جینا: عام.. میرا خبی؟
میرا: اره.. فقط.. فقط یاده خاهرم افتادم همین..
جینا: عاو.. خاهرت مرده درسته؟
میرا: اره...
___________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۲۶.۳k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.