the end of time after him part 23

اما تنها چیزی که دید اعضای گروه بودن که راجب اینکه چقدر لوکاس میتونه احمق باشه چون دنبال یه جنازه میگرده
ساشا : لوکاس انگار خیلی عاشق پیشه بوده هااا زده بود به سرش انگار ناتاشا بر میگرده
جیمز : وای دیدی چجوری حرف می‌زد ناتاشا زنده مونده جالبه ۱ ماه گذشته مطمئنم جک و جونورا تا الان جسدشو خوردن
توماس : آره راست ...
لوکاس : این از ناتاشا ساشا خیر سرت خواهر دوقلوته چرا اینجوری پشت سرش حرف زدی
ساشا : چی چجوری ؟
لوکاس : همین جوری منو دیوونه خطاب می کنی هااا
جیمیز : تو کی هستی که به دوست دخترم این چیزا رو بگی
لوکاس : عشق خواهرش
ناتاشا : ساشا من خیلی فکر کردم که شاید چون فشار زیادی روت بوده اینقدر عصبانی بودی و میترسیدی برای همین بیا دوباره مثل دو تا خواهر باشیم لطفا مطمئنم همتون تا الان قدرت هاتونو بدست آوردید نباید بترسید
اشلی : یه سوال مگه تو خون‌آشام نبودی پس چجوری توی نور آفتاب دووم آوردی
ناتاشا : نمی دونم
ساشا : ناتاشا من چجوری بهت اعتماد کنم هااا
ناتاشا : وقتی که میتونی با یه رعد و برق منو بکشی دیگه از چی میترسی
ساشا : فکر کردی من از اونام که تو رو بکشم
ناتاشا : فکر ....
لوکاس : این حرفت مهم نیست مگه نگفتید ۱۰ نفر توی زمین هستید پس چرا ما روی هم ۸ نفریم
ساشا : قصه اش طولانیه
پنی : ۲ تا از بچه ها رو زامبی ها کشتن
ساشا : ما تلاشمون رو کردیم نجاتشون بدیم اما نشد
پنی : اما ...
ناتاشا : بچه ها نباید اعضای گروه از هم جدا شن باید متحد بشیم
و اینکه اون کتاب کجاست
ساشا : اینجاست
ناتاشا : هیچ سرنخی توش نبود
ساشا : نه هیچ سر نخی نیست
ناتاشا : پس کتابو بده به من
ساشا : باشه
ناتاشا ویو : شروع به ورقه زدن کتاب کردم نگاهی به اسامی انداختم هرچی ورق میزدم پایین صفحه نوشته شده بود حذف مشخصات دوروتی رو نگاه کردم نوشته بود حذف
ورق زدم و اون زامبی که توی رستوران تمام خونشو از بدنش بیرون کشیدم بود نوشته بود حذف فهمیدم کتاب کسایی که مردن رو از خودش حذف میکنه بازم ورق زدم هنوز اسم پدر و مادر من جزء حذفی ها نبود آهی کشیدم و بیشتر ورق زدم تا اینکه با یه نقشه رو به رو شدم
توی کاغد کاهی خیلی قدیمی پیچیده شده بود مال پادزهر درمان بیماری زامبی ها بود ....
دیدگاه ها (۲)

طبیعیه رو گامبال کراشم

the end of time after him part 24

وضعیتم موقع امتحانات

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

رمان بغلی من پارت ۴۱یاشار: آجی جونمدیانا: چشامو ریز کردم و گ...

پارت دوم شب تاریک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط