رمان بغلی من

رمان بغلی من

پارت ۴۱

یاشار: آجی جونم

دیانا: چشامو ریز کردم و گفتم منو خ*ر نکن بچه من تو رو بزرگ کردم

یاشار: چشامو معصوم کردم و گفتم جون یاشار

دیانا: حالا یه فکر دارم بزار ببینم خوب میشه

یاشار: فدات شم اجی خوشگلم

دیانا: بعد اینکه صورتمو غرق در بوسه کرد رفت تو اتاقش شروع کرد کتاب خوندن زنگ زدم به ستی

ستی:بهههههههه

دیانا: سلام چطوری
دیدگاه ها (۰)

رمان بغلی من پارت ۴۲ ستی:علیک سلام یاد ما افتادی دیانا: زنگ ...

مان بغلی من پارت ۴۳ دیانا: نوچ ستی:اصلا نگو من که فردا از زب...

یه آمار بگیرم دخترا❤️پسرا💚اینجا بگید👇🫶https://daigo.ir/secre...

رمان بغلی من پارت ۴۰دیانا: خوب زشت نیست منو یاشار بریم فقط ا...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت ۴۷ارسلان: حله دیانا: آه آه فردا میخوای زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط