عاشق یه مافیا شدم(part19)
عاشق یه مافیا شدم(part19)
(اقا یه بنده خدایی گفت تولدمه من یه بار گذاشتم این اخرین باره به قران😂😂)
*ا/ت ویو
همینجور مک میزد که جینا گفت
٪اره ببوسید ببوسید چون اخرین باریه که همو میبینید
تا جینا خواست کاری کنه افراد کوک اونو از پشت بیهوش کردن و بردنش
_(خنده)
+چرا میخندی
_اخه داشت انقدر با اعتماد به نفس حرف میزد(خنده) بیهوش شد(خنده)
+ببین دلم برای خنده هات تنگ شده بود فقط چند ساعت ندیدمت ولی دلم برات تنگ شده بود
_منم همینطور
+بیا بریم خونه
کوک پاشد بره که گفتم
_هی وایسا منو باز نکردی که
+عه فکر کردم بازت کردم
_خنگ من
+شکموی من
رفتیم خونه و دیدم کوک اومد بغلم کردو منو چسبوند به دیوار
+فرشته ی من دلم برات تنگ شده
منم سفت سفت بغلش کردم و عطرشو وارد ریه هام کردم
اونم سرشو کرد تو گردنم و نفس عمیق میکشید
+من تحمل دیدن گریه هات یا دردایی که میکشی ندارم دوست ندارم هیچ وقت خم به ابروت بیاد یا مروارید های صورتت بریزن عشقم
_منم تحمل اینکه از تو دور باشمو ندارم کوکیه من
+(لبخند)
_کوک بریم بخوابیم
+باشه
رفتیم لباس خوابمونو پوشیدیم و روی تخت دراز کشیدیم
یهو دیدم کوک منو سفت بغل کرد
_اح کوک خفه شدم
+دلم نمیخواد دوباره ببرنت
_نترس
منم متقابل بغلش کردمو باهم خوابیدیم
صبح پاشدم دیدم کوک نیست فکر کردم رفته بیرون ولی توی اشپزخونه بود
+صبح بخیر عشقم
_صبح توام بخیر، خدمتکارا پس کجان
+مرخصی فرستادمشون
_اها جینا چیشد
+اونم تاوان کاراشو پس داد
_کوک
+ها
_نکشتیش که
*جونگکوک ویو
+نه بابا
خدایا دارم زر میزنم کشتمش
+راستی بچه ی توی شکمشم جزوی از فیلمش بود
_واقعاا
+اره دیدی گفتم الکیه
+راستی ا/ت امشب به یه مهمونی دعوتیم همه اونجا مافیان
_عه
+اره باید یه لباس مناسب بپوشی و همش کنار من باشی باشه؟
_باشه
+با کسیم زیاد صحبت نکن
_چشم ارباب
+چ.چی ارباب شیطون شدیا
_شیطون چی منظورم این بود امره دیگه ای نداری سرورم
+نه فرزندم
_پرو
+(خنده)
ادامه دارد...
شرطا:
۲۷ لایک
۵۰ کامنت✨
(اقا یه بنده خدایی گفت تولدمه من یه بار گذاشتم این اخرین باره به قران😂😂)
*ا/ت ویو
همینجور مک میزد که جینا گفت
٪اره ببوسید ببوسید چون اخرین باریه که همو میبینید
تا جینا خواست کاری کنه افراد کوک اونو از پشت بیهوش کردن و بردنش
_(خنده)
+چرا میخندی
_اخه داشت انقدر با اعتماد به نفس حرف میزد(خنده) بیهوش شد(خنده)
+ببین دلم برای خنده هات تنگ شده بود فقط چند ساعت ندیدمت ولی دلم برات تنگ شده بود
_منم همینطور
+بیا بریم خونه
کوک پاشد بره که گفتم
_هی وایسا منو باز نکردی که
+عه فکر کردم بازت کردم
_خنگ من
+شکموی من
رفتیم خونه و دیدم کوک اومد بغلم کردو منو چسبوند به دیوار
+فرشته ی من دلم برات تنگ شده
منم سفت سفت بغلش کردم و عطرشو وارد ریه هام کردم
اونم سرشو کرد تو گردنم و نفس عمیق میکشید
+من تحمل دیدن گریه هات یا دردایی که میکشی ندارم دوست ندارم هیچ وقت خم به ابروت بیاد یا مروارید های صورتت بریزن عشقم
_منم تحمل اینکه از تو دور باشمو ندارم کوکیه من
+(لبخند)
_کوک بریم بخوابیم
+باشه
رفتیم لباس خوابمونو پوشیدیم و روی تخت دراز کشیدیم
یهو دیدم کوک منو سفت بغل کرد
_اح کوک خفه شدم
+دلم نمیخواد دوباره ببرنت
_نترس
منم متقابل بغلش کردمو باهم خوابیدیم
صبح پاشدم دیدم کوک نیست فکر کردم رفته بیرون ولی توی اشپزخونه بود
+صبح بخیر عشقم
_صبح توام بخیر، خدمتکارا پس کجان
+مرخصی فرستادمشون
_اها جینا چیشد
+اونم تاوان کاراشو پس داد
_کوک
+ها
_نکشتیش که
*جونگکوک ویو
+نه بابا
خدایا دارم زر میزنم کشتمش
+راستی بچه ی توی شکمشم جزوی از فیلمش بود
_واقعاا
+اره دیدی گفتم الکیه
+راستی ا/ت امشب به یه مهمونی دعوتیم همه اونجا مافیان
_عه
+اره باید یه لباس مناسب بپوشی و همش کنار من باشی باشه؟
_باشه
+با کسیم زیاد صحبت نکن
_چشم ارباب
+چ.چی ارباب شیطون شدیا
_شیطون چی منظورم این بود امره دیگه ای نداری سرورم
+نه فرزندم
_پرو
+(خنده)
ادامه دارد...
شرطا:
۲۷ لایک
۵۰ کامنت✨
۵۷.۳k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.