ازت یه سوال دارم رفیق میتونی جوابشو بدی

ازت یه سوال دارم رفیق میتونی جوابشو بدی؟!
همه دست به قلم؛ همه دوربین به دست؛
از همدیگه سبقت گرفتیم برای نوشتن و ثبت کردن،
پاییز و نوبرانه هاش.
یلدا و انار سرخش.
بارون و هوای دونفره اش...
اما چرا کاغذامون سفید موند! دوربینامون تار شد! و بی تفاوت رد شدیم از بچه ای که بخاطر سرما مثل جنین به خودش پیچیده و به اجبار بساط بی کسیش رو کنار خیابون پهن کرده بود.
چرا ندیدیم پیرزن تنهایی رو که آسمونِ بارونی سقف اتاقش شده و زمینِ سرد رختخواب تنهاییش.
چرا ندیدیم اینهمه درد و غم رو؟!
نشونی عشق رو به غلط بهمون یاد دادن که به اشتباه از کوچه ی غفلت سردرآوردیم؟
رفیق تو نشونیه کوچهٔ عاشقی رو بلدی؟!
من که سالهاست ازش بی خبرم!
#سولماز_بختیاری


@bakhtiari_solmaz🍁 💛
دیدگاه ها (۲)

عمیق تر نفس می کشم هوای زادگاهم راهوای شهری که تمام خاطرات ک...

داشتم کاج هامو از کوچیک به بزرگ مرتب میکردم اما گوشم بحرفای ...

‏قسمتی از بهشت بود اتاقی که پر از سادگی بود‏وَ ما قدرش ندانس...

به شبنمی می ماند آدمی! و عمر چهل روایتش به لحظهٔ رؤیتِ نوربر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط