با خنده جلو آمد و از عشق سخن گفت

.
با خنده جلو آمد و از عشـق سخن گفت..

در لحظه ی رفتـن سخـن از فلسَفه آورد..!
دیدگاه ها (۳)

من تموم لحظه هایی که میتونستم برای خودم باشم به تو فکر کردم ...

هیچی بیشتر از پیامایی ڪه قبلا بهت دادهعذابت نمیده...!!!همون...

چقـــــدر زجـــــر آوراســـــت اینــــــــــڪہتو صاحبــــــ...

‌چرا فلسفه ببافم؟ ساده بگویم از نبودنتحالم خوب نیستخوب نیست ...

عشـ♡ــق یعنی ◗منُ تو◖ دلبــرجـانممن و تویی که زیبـــاترین عا...

اخرین بار که مرتال بازی کردم میشه برای عید که پسرخالم ایکس ب...

تا میام بخندم انکار غم دست می‌ذاره رو شونه هام ومیکه«یادت نر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط