خب اقا سناریو قبلیم همین عکسو داشت ولی خب این جدیده

#ریندو
#سناریو
همچی از ی روز ساده شروع شد
وقتی که تو و داداش کوچیکت مثل همیشه تو خیابون بودید چون بابای اشغالتون ولتون کرده بود تا بمیرید ، هر روز بیشتر از قبل ازش متنفر میشدین ولی خب چاره ای نداشتید چون مجبور بودین پیشش باشید وگرنه همیشه تو کوچه خیابون بودید لباساتونم قدیمی و کثیف بود و همیشه تن تو ی شنل بود چون مامانت بهت گفته بود هیچوقت درش نیاری ، خانوادگی خیلی خوشگل بودید مامانتم اینو میدونست واسه ی این که مردای اشغال و هیز هم دنبالت نباشن این رو بهت گفته بود
مثل همیشه قدم میزدین و بدنای کوچیکتون تو سرما میلرزید و جای زخمای رو بدنت میسوخت



به چون ریندو قسم این یکی رو مثل ادم ادامه میدم
دیدگاه ها (۷)

اینو بادتونه

پارت ۲ سناریو ریندو

https://wisgoon.com/rindoo

خفه شید باهم بریم رودخونح

سلام به بر و بچ انتظار کشیده . چطورین من که خوبم حالا میخوام...

شروع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط